دل نوشته درباره وبلاگ ![]() همین که یاد من کردی دمت گرم همین که مرهم دردی دمت گرم بسا رفتند و هرگز بر نگشتند همین که باز می گردی دمت گرم تو از باغ صفای سینه خود برایم عشق آوردی دمت گرم به کام تشنه ام در ظهر جوشان چو آب و جرعه ای سردی دمت گرم میان این همه نا مردمی ها مرامی،بامعرفت،«مردی»دمت گرم میان دشت های عشق و امید پی همدرد می گردی دمت گرم به دشت نامرادی های دوران به جنگ غم همآوردی دمت گرم عزیزم بین غمهای دل من همین که یاد من کردی دمت گرم تو در گل واژه های ذوق شعرم گل داد پیوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() لوگو آمار وبلاگ
بهش چپ چپ نگاه کردم وگفتم: برو از خودت خجالت بکش من اهلش نیستم. آراد: حالا ناز نکن واسه من .... بیا ...آراد هستم ... 18 سالمه ... و.. من: ببخشید من از شما توضیح خواستم برو بیرون آقا تا نزدم نا کارت کنم ها!! آراد : اوه اوه پیشی کوچولو مثلا میخوای پنجول بکشی؟؟!! من: بیا جلو بهت بگم آراد : جون... حرفش نصفه موند برای این که یه مایگری (یکی ار حرکات پای کاراته که دو نوعه که یکی تو شکم و یکی تو اندام تناسلی برای دفاع استفاده میشه)درست و حسابی حرد وسط شیکمش.. نشسته بود کف زمین و اخ و اوخ میکرد منم از رو تخت بلند شدم و سٌرم رو در آوردم و رفتم از اتاق بیرون.. پرستار : کجا میری تو؟ من : خونه .حالم خوبه! پرستار : نه نمیشه! بعدشم تصفیه حساب نکردی که! من: بیا و هرچی پول داشتم دادم بهش : بسه ؟ پرستار: خیله خب بابا ! بیا این ها اضافیه 30 تومن از این ها بشمر بده بهم یه تراول پنجاهی بهش دادم : خورد ندارم .میخوام برم! پرستار: بفرما برو فقط صبر کن بقیه پولتو بدم!! بقیش رو داد و منم اومدم برم که آراد با یه قیافه داغون اومد بیرون از اتاق:هوووی وایسا ببینم !کجا میری؟ جرئت داری واسا ببینم؟! منم که اصلا دیونه اینم که ثابت کنم جرئت چیه وایسادم که اگه وای نمیستادم هیچ وقت هیچ اتفاقی نمیوفتاد خلاصه وایسادم آراد: همچین بزنمت که... من : چیه آدم نشدی ؟ آراد : حالت رو میگیرم .شرط میبندی؟ من : آره میبندم که میبازی! آراد: و اگه نباختم باید هر کاری میگم بکنی من: و اگه باختی باید هر کاری من میگم بکنی و بیست روز تمام کارهام و انجام بدی!! قبول؟ ادامه دارد..
موضوع مطلب : سلام دوستای عزیزم یه داستان واقعی با شخصیت های واقعی هستش که میخوام براتون بنویسم . لطفا لطفا با نظرهاتون من و داستان رو حمایت کنین.مرسی بسم تعالی نفسم گرفته بود ، اشکی که تو چشمام جمع شده بود باعث میشد هیچی نبینم ولی بوی خیانت رو حس میکردم. حس میکردم خونه ای که کاخ آرزو هام بود رو سرم خراب شده .نمیدونم چرا...فقط میخواستم ازش بپرسم ... بپرسم ...چرا؟؟ یاد ابتدای داستان افتادم جایی که آراد وارد زندگی من شد: از دوستای مدرسم خدافظی کردم و راهی خونه شدم چند وقتی بود میدیدمش که با دوستاش اون دست خیابون وایساده بود.ته خیابونی که مدرسه ما بود یه دبیرستان پسرونه بود که پسراش همیشه خدا دم مدرسه ما بودن... نزدیک امتحان ها بود که با یکی از دختر های مدرسه دعوام شد چون ناجور داشت خودش رو میچسبوند به داداشم و اون روز یه دعوای درست حسابی کردم.. با دوستام اومدم از مدرسه بیرون عصبانی بودم ..... یه دفعه یکی از دوستام رفت سمت یکی از اون پسرا که اون جا وایساده بود... من: کجا میری رومینا؟ رومینا: بیا با سجاد آشنات کنم اون جاس. از سجاد جونش برام زیاد گفته بود ولی برام مهم نبود چون من اصلا اهل این داستان ها نبودم.یه دختر رزمی کار که تنها فکرش درس فیزیک که عاشقش بود و ورزش و نقاشی بود... خلاصه به زور بردنم پیش اون دسته که مثلا هوام عوض شه... رومینا: سلام عشقم یه پسر قد بلند لاغر که اون قدر رومینا میگفت خوشگل نبود و از نظر من زشت هم بود اومد جلو گفت: سلام ..خانوم ؟ چه خبر؟ امتحان رو خوب دادی؟؟ چند دقیقه بعد تو پارک بودیم و این دوستای من جفت جفت داشتن با دوست پسراشون راه میرفتن و فقط من تنها بودم که یه دفعه یه چیزی محکم خورد بهم و منم افتادم زمین کفشاش رو میدیم فهمیدم پسره گفتم: آی چی کار میکنی؟ مگه کوری و.... و سرم و بردم بالا و محو شدم یه پسر با چشمای طوسی با هیکل ورزشکاری و موهای مشکی !!!وای !!خدایی خیلی خوشتیپ بود!! شهرزاد(دوستم): ای وای چی شدی تو؟ خوبی؟ و هرکی شروع کرد یه چیزی گفتن اومدم بلند شم که مثلا بگم خوبه دیدم نه خیر پام خیلی درد داره وناخود آگاه گفتم:آخ هی چی دیگه آقا جنتلمن بنده رو بردن درمونگاهه و همون جا هم بهم شماره داد و داستان ما شروع شد... ادامه دارد.... موضوع مطلب : پسری با پدرش در رختخواب گفت :بابا حالم اصلا ً خوب نیست
گو چه خاکی را بریزم توی سر سن من از 26 افزون شده هیچکس لیلای این مجنون نشد غم میان سینه شد انباشته پدرش چون حرف هایش را شنفت پسرم بخت تو هم وا می شود غصه ها را از وجودت دور کن گفت آن دم :پدر محبوب من گفته ام با دوستانم بارها در خیابان یا میان کوچه ها کی نگاهی می کنم بر دختران غیر از آن روزی که گشتم همسفر با سه تا شان رفته بودیم سینما یک سری ، بر گل پری عاشق شدم یک دو ماهی یار من بود و پرید آزیتای حاج قلی اصغر شله بعد اوهم یار من آن یاس بود بعد از این احساسی پر ادعا بعد او هم عاشق مینا شدم بعد تینا عاشق سارا شدم پدرش آمد میان حرف او گرچه من هم در زمان بی زنی لیک جز آنکه بداری مادری خاک عالم بر سرت، خیلی بدی واقعا ً که پوز بابا را زدی موضوع مطلب : تنها یکی از 1000 مرد، رهبر مردان دیگر می شود. 999نفر دیگر دنباله رو زنهایشان هستند. “گروچو مارکس”
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ دیدین این پسرای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟ یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من! ازدواج که قصد نمی خواد! پول می خواد که تو نداری! ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ لیلی شدم مجنون شدی، شیرین شدم فرهاد شدی حوا شدم بعید می دونم آدم بشی!!! ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ هر زنی از سر هر مردی زیاد است! “ژان پل سارتر” ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ بعضی از پسرا رو که میبینم دلم میخواد بهشون بگم: خوشکل خانوم کدوم آرایشگاه میری !!! ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ شما آقا پسری که ابروهاتو ور میداری که خوشگل بشی، فقط با یه ابرو ورداشتن که خوشگل نمیشی، باید رژ بزنی، دامنم بپوشی که ناز بشی! ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ الهی ! به مردان در خانه ات / به آن زن ذلیلان فرزانه ات به آنانکه در بچه داری تکند / یلان عوض کردن پوشکند به آنانکه باذوق و شوق تمام / به مادرزن خود بگویند: مامان ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ بابام به مامانم سپرده جمعه ها هفت صبح بیدارش کنه؛ بگه “امروز جمعه است ، بگیر بخواب!” به حق چیزای نشنیده!!! ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ چرا روان درمانی مردها کمتر از زنها طول میکشه؟ چون معمولا باید در روان درمانی به دوران کودکی بازگشت و مردها همیشه در همون دوران به سر می برند! ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ مرد با ازدواج روی گذشته اش خط می کشد ولی زن باید روی آینده خودش خط بکشد. “سینکلر لوییس” ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند. “جان رابرت فاولز” ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ جوک مردان فمینیستی خنده دار عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است. “کاتلین نوریس” ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ اگر در دنیا فقط یک زن بد وجود باشد همه ی مردها تصور می کنند زن آنهاست. “ضرب المثل روسی” ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ مرد مثل همان خروسی است که خیال می کند خورشید تنها برای این طلوع می کند که صدای قوقولی قوقوی او را بشنود. “جرج الیوت ” ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ دقت کردید تمام بیچارگی زلیخا از روزی شروع شد که؛ یوسف را به غلامی قبول کردند. ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ زن بدون مرد مثل یک ماهی بدون دوچرخه است! “گلوریا استاینم ” ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ خدایا در آفرینش مردها کیفیت را فداى کمیت نکن کمتر خلق کن ولى آدم خلق کن! ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ مردها را باید کشت جور دیگر باید زیست … ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ وقتی خدا حوا رو آفرید چی گفت؟ “کار نیکو کردن از پر کردن است” ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ به رفیقم که تازه ازدواج کرده میگم مهریه چند تا سکه نوشتی؟ میگه: فلان تا(مثلا هزارتا) میگم اوووووه چقدر زیاااااد! ولی خب عیب نداره، همین که بهت زن دادن خودش خیلی خوبه! موضوع مطلب : عادت کرده ام
نمی بخشمت………………………. بدون آب پشت سر، به سوی قلبت آمده ذغال سرخ انتظار، و بوی قلب سوخته بدون کوله و غذا، شبی که زوزه می کشد دری که بسته تا ابد، غمی عمیق می شود مسافر از تو پر کشید به سوی روزمرّگی چند سالی است که من می گریم ولی ای کاش کسی می دانست بـه زحمـت کـنـار هـم مـی چـیـنم فـرمـول وار ؛ مـرتـب و بـی نـقـص … و تــو بـا یـک اشـاره هـمـه چـیـز را در هـم می ریــزی … در شرح حال گل پشت خود را ز غمها شکستم نیمه شبها براهت نشستم تا شود از تو روشن سرایم . چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود او کسی بود که از غرق شدن می ترسید هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد آهسته ، قلبم بدجور شکسته موضوع مطلب : |
||