سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دل نوشته
درباره وبلاگ


همین که یاد من کردی دمت گرم همین که مرهم دردی دمت گرم بسا رفتند و هرگز بر نگشتند همین که باز می گردی دمت گرم تو از باغ صفای سینه خود برایم عشق آوردی دمت گرم به کام تشنه ام در ظهر جوشان چو آب و جرعه ای سردی دمت گرم میان این همه نا مردمی ها مرامی،بامعرفت،«مردی»دمت گرم میان دشت های عشق و امید پی همدرد می گردی دمت گرم به دشت نامرادی های دوران به جنگ غم همآوردی دمت گرم عزیزم بین غمهای دل من همین که یاد من کردی دمت گرم تو در گل واژه های ذوق شعرم گل داد
پیوندها
لوگو
همین که یاد من کردی دمت گرم

همین که مرهم دردی دمت گرم

بسا رفتند و هرگز بر نگشتند

همین که باز می گردی دمت گرم

تو از باغ صفای سینه خود

برایم عشق آوردی دمت گرم

به کام تشنه ام در ظهر جوشان

چو آب و جرعه ای سردی دمت گرم

میان این همه نا مردمی ها

مرامی،بامعرفت،«مردی»دمت گرم

میان دشت های عشق و امید

پی همدرد می گردی دمت گرم

به دشت نامرادی های دوران

به جنگ غم همآوردی دمت گرم

عزیزم بین غمهای دل من

همین که یاد من کردی دمت گرم

تو در گل واژه های ذوق شعرم

گل داد
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 233
  • بازدید دیروز: 226
  • کل بازدیدها: 149816

پسری با پدرش در رختخواب
درد ودل می کرد با چشمی پر آب

    گفت :بابا حالم اصلا ً خوب نیست
زندگی از بهر من مطلوب نیست

 

     گو چه خاکی را بریزم توی سر
روی دستت باد کردم ای پدر

     سن من از 26 افزون شده
دل میان سینه غرق خون شده

    هیچکس لیلای این مجنون نشد
همسری از بهر من مفتون نشد

    غم میان سینه شد انباشته
بوی ترشی خانه را برداشته

    پدرش چون حرف هایش را شنفت
خنده بر لب آمدش آهسته گفت

    پسرم بخت تو هم وا می شود
غنچه ی عشقت شکوفا می شود

    غصه ها را از وجودت دور کن
این همه دختر یکی را تور کن

    گفت آن دم :پدر محبوب من
ای رفیق مهربان و خوب من

    گفته ام با دوستانم بارها
من بدم می آید از این کارها

    در خیابان یا میان کوچه ها
سر به زیر و چشم پاکم هر کجا

    کی نگاهی می کنم بر دختران
مغز خر خوردم مگر چون دیگران؟

    غیر از آن روزی که گشتم همسفر
با شهین و مهرخ و ایضاً سحر

    با سه تا شان رفته بودیم سینما
بگذریم از ما بقیه ماجرا

    یک سری ، بر گل پری عاشق شدم
او خرم کرد، وانگهی فارغ شدم

    یک دو ماهی یار من بود و پرید
قلب من از عشق او خیری ندید

    آزیتای حاج قلی اصغر شله
یک زمانی عاشقش گشتم بله

    بعد اوهم یار من آن یاس بود
دختری زیبا و پر احساس بود

    بعد از این احساسی پر ادعا
شد رفیق من کمی هم المیرا

    بعد او هم عاشق مینا شدم
بعد مینا عاشق تینا شدم

    بعد تینا عاشق سارا شدم
بعد سارا عاشق لعیا شدم

    پدرش آمد میان حرف او
گفت ساکت شو دیگر فتنه جو

    گرچه من هم در زمان بی زنی
روز و شب بودم به فکر یک زنی

    لیک جز آنکه بداری مادری
دل نمی دادم به هر جور دختری

    خاک عالم بر سرت، خیلی بدی
واقعا ً که پوز بابا را زدی



موضوع مطلب :

         نظر بدهید
جمعه 92 شهریور 1 :: 12:26 عصر
ely

تنها یکی از 1000 مرد، رهبر مردان دیگر می شود. 999نفر دیگر دنباله رو زنهایشان هستند.

“گروچو مارکس”

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

دیدین این پسرای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟

یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من!

ازدواج که قصد نمی خواد! پول می خواد که تو نداری!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

لیلی شدم مجنون شدی، شیرین شدم فرهاد شدی

حوا شدم بعید می دونم آدم بشی!!!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

هر زنی از سر هر مردی زیاد است! “ژان پل سارتر”

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

بعضی از پسرا رو که میبینم دلم میخواد بهشون بگم:

خوشکل خانوم کدوم آرایشگاه میری !!!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

شما آقا پسری که ابروهاتو ور میداری که خوشگل بشی، فقط با یه ابرو ورداشتن که خوشگل نمیشی، باید رژ بزنی، دامنم بپوشی که ناز بشی!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

الهی ! به‎ ‎مردان در خانه ات / به آن زن ذلیلان فرزانه ات

به آنانکه در بچه داری تکند / یلان عوض کردن پوشکند

به آنانکه باذوق و شوق تمام / به مادرزن خود بگویند: مامان

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

بابام به مامانم سپرده جمعه ها هفت صبح بیدارش کنه؛ بگه “امروز جمعه است ، بگیر بخواب!” به حق چیزای نشنیده!!!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

چرا روان درمانی مردها کمتر از زنها طول میکشه؟ چون معمولا باید در روان درمانی به دوران

کودکی بازگشت و مردها همیشه در همون دوران به سر می برند!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

مرد با ازدواج روی گذشته اش خط می کشد ولی زن باید روی آینده خودش خط بکشد.

“سینکلر لوییس”

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند. “جان رابرت فاولز”

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

جوک مردان فمینیستی خنده دار

عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است. “کاتلین نوریس”

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

اگر در دنیا فقط یک زن بد وجود باشد همه ی مردها تصور می کنند زن آنهاست. “ضرب المثل روسی”

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

مرد مثل همان خروسی است که خیال می کند خورشید تنها برای این طلوع می کند که صدای قوقولی قوقوی او را بشنود. “جرج الیوت ”

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

دقت کردید تمام بیچارگی زلیخا از روزی شروع شد که؛ یوسف را به غلامی قبول کردند.

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

زن بدون مرد مثل یک ماهی بدون دوچرخه است!

“گلوریا استاینم ”

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

خدایا در آفرینش مردها کیفیت را فداى کمیت نکن

کمتر خلق کن ولى آدم خلق کن!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

مردها را باید کشت

جور دیگر باید زیست …

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

وقتی خدا حوا رو آفرید چی گفت؟

“کار نیکو کردن از پر کردن است”

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس ضدحال به پسرا♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

به رفیقم که تازه ازدواج کرده میگم مهریه چند تا سکه نوشتی؟ میگه: فلان تا(مثلا هزارتا) میگم اوووووه چقدر زیاااااد! ولی خب عیب نداره، همین که بهت زن دادن خودش خیلی خوبه!




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
جمعه 92 شهریور 1 :: 12:23 عصر
ely

عادت کرده ام
کوتاه بنویسم
کوتاه بخونم
کوتاه حرف بزنم
کوتاه نفس بکشم
تازگی ها
دارم عادت می کنم
کوتاه زندگی می کنم
یا شاید
کوتاه بمیرم
نمی دانم
فقط عادت …


شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
چه عاشقانه است این روز های ابری…
چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی…
چه عاشقانه است شکفتن گل های اقاقیا…
چه عاشقانه است قدم زدن در سرزمین عشق…
و من
چه عاشقانه زیستن را دوست دارم…
عاشقانه لالایی گفتن را دوست دارم…
عاشقانه سرودن را دوست دارم…
عاشقانه نوشتن را دوست دارم…
عاشقانه اشک ریختن را…
عاشقانه خندیدن را دوست دارم…
دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار
بهترین و عاشقانه ترین کسانم…
و من
عاشقانه می گِریَم…
عاشقانه می خندم…
عاشقانه می نویسم…
و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم…
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مثل دل من
کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود ،‌ نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید ،‌ یه الک دولک بود
نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود…………….

نمی بخشمت……………………….
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
تو نیستی وخورشید
غمگین تراز همیشه غروب خواهد کرد
ومن دلتنگ ترازفردا
به تو فکرمیکنم
چقدردوست داشتنی بودی
وقتی چهره رنجور وچشمان مهربانت
درنگاهم خیره میشد
اکنون که بازوان خاک
پیکرت رادرآغوش گرفته است
کلمه های سیاه پوش شعرم
برایت مرثیه های دلتنگی سروده اند
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
به پشت درب باورت، مسافری نشسته است
مسافری که از خودش، برای تو کشیده دست

بدون آب پشت سر، به سوی قلبت آمده
مسافری که بغض او، غرور لحظه را شکست

ذغال سرخ انتظار، و بوی قلب سوخته
دری به غصه کرده باز، کسی که درب خنده بست

بدون کوله و غذا، شبی که زوزه می کشد
سکوت ضجه می زند، دقیقه ها ،همان که هست

دری که بسته تا ابد، غمی عمیق می شود
سکوت و بغض می جود، به روی سفره ی شکست

مسافر از تو پر کشید به سوی روزمرّگی
سیاه زندگی به تن ، به مرگ آرزو نشست
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
هر که آید گوید:
گریه کن، تسکین است
گریه آرام دل غمگین است

چند سالی است که من می گریم
در پی تسکینم

ولی ای کاش کسی می دانست
چند دریا
بین ما فاصله است
من و آرام دل غمگینم
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
تـمـام مـعـلوم هـا و مجـهـول هایـم را

بـه زحمـت کـنـار هـم مـی چـیـنم

فـرمـول وار ؛

مـرتـب و بـی نـقـص …

و تــو

بـا یـک اشـاره

هـمـه چـیـز را

در هـم می ریــزی …

در شرح حال گل
بنویسید خار را
بر هم زنید : خوب و بد روزگار را .
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
سالها دل بمهر تو بستم

پشت خود را ز غمها شکستم

نیمه شبها براهت نشستم

تا شود از تو روشن سرایم .
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
کبوتر شد و رفت
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت

چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت

روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت

هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است…
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است…
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
مگذار گذاشت در دلت گم بشود
مجذوب طلسم سیب و گندم بشود
مگذار که زندگی به این شیرینی
قربانی یک سوء تفاهم بشود
مجنون گر ز آتش لیلی سرخ است
یا لاله اگر به هر دلیلی سرخ است
شرح دل ما حیف است که پنهان باشد
این صورت ما به ضرب سیلی سرخ است…
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
آفتابی شدی ای عشق صفای قدمت
ولی از حادثه ای تلخ خبر می دهمت
خاطرت هست که بر خامی من خندیدی ؟
خامم اما نه چنان باز که باور کنمت
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
گر چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن آیینه اینقدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه آدم ها نیست؟
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت هر خواستنی عین توانایی نیست.
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
نمیتوانم در خیالم ، روزی را ببینم که تو نیستی
من در کوچه ها آواره و سرگردان باشم
و هر کسی مرا ببیند از من بپرسد در جستجوی کیستی؟
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
مثل او که در کنار ساحل دریا نشسته
به امواج دریا دل بسته
من هم نشسته ام در کنار ساحل قلب تو
و دل بستم به تو
دل بستم به امواج خروشان عشق تو
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
نه مهربانی تو را میخواهم ، و نه دلسوزی های تو را
نمیبخشم آن قلب بی وفای تو را
بگذار در حال خودم باشم
به تنهایی بیشتر از تو ، نیاز دارم
پس بگذار با تنهایی تنها باشم
در خلوت خویش با غمها باشم
نمیخواهم دوباره بازیچه دست این و آن باشم
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
روزهای تکراری ، گذشت آن لحظه های بیقراری
گذشت آن شبهای پر از گریه و زاری
کمی دلم آرامتر شده
فراموشت نکرده ام ، مدتی قلبم از غمها رها شده
شب های تیره و تار من
مدتی بیش نیست که میگذرد از آن روز پر از غم
به یاد می آورم حرفهایت را
باز هم گذشته ها میسوزاند این دل تنهایم را
شعر عاشقانه,شعرهای غمگین
از من نگیر این لحظه ها را،هر چه باشد من یک عاشقم ،
نگاهی به من بینداز ببین به چه روز افتاده ام…
ببین چه کسی مرا به این روز انداخت
تو مرا اینگونه با لحظه های عاشقی آشنا کردی
تو مرا در دام عشق گرفتار کردی

شعر عاشقانه,شعرهای غمگین

آهسته ، قلبم بدجور شکسته
دوباره آمده ای که چه بگویی به این دل خسته
آمده ای دوباره بشکنی قلبم را ،
یا باز هم به بازی بگیری این دل تنهایم را …




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
جمعه 92 شهریور 1 :: 12:15 عصر
ely

من تمـــــام شــــــــعرهایم را
در وصــــــــف نیامدنت ســـــــــــــروده ام !
و اگر یــــــــــک روز ناگهـــــــــــان ناباورنه ســــــــر برسی


دســـــــــت خالی ,حیرت زده
از شاعر بودن استعفا خواهم داد!
نقــــــاش میشوم
تا ابدیت نقش پرواز را
بر میله های تمام قفس های دنیـــــــا
خواهـــــــم کشید.
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
دل من هرزه نـبـود …
دل من عادت داشـت ، که بمانـد یک جا !!!
به کجا ؟!
معـلـوم است ، به در خانه تو !
دل من عادت داشـت
که بمانـد آن جا ، پـشـت یک پرده تـوری
که تو هر روز آن را به کناری بزنی …
دل من ساکن دیوار و دری
که تو هر روز از آن می گـذری .
دل من ساکن دستان تو بود
دل من گوشه یک باغـچه بـود
که تو هر روز به آن می نگری
راستی ،دل من را دیدی…؟!
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
برای ان عاشق بی دل می نویسم که حرمت اشکهایم را ندانست
برای ان مینویسم که معنای انتظار را ندانست،
چه روزها و شبهایی که به یادش سپری کردم
برای ان مینویسم که روزی دلش مهربان بود
می نویسم تا بداند دل شکستن هنر نیست
نه دگر نگاهم را برایش هدیه میکنم ، نه دگر دم از فاصله ها میزنم
و نه با شعرهایم دلتنگی ها را فریاد می زنم
می نویسم شاید نامهربانی هایش را باور کند
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
کاش می دانستیم که زندگی با همه وسعت خویش
محفل ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
زندگی حس جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
از تماشاگر اغاز حیات
تا به جایی که خدا می داند
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
کاش می شد باردیگر سرنوشت از سر نوشت
کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت
کاش می شد از قلمهایی که بر عالم رواست
با محبت, با وفا, با مهربانیها نوشت
کاش می شد اشتباه هرگز نبودش در جهان
داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت
کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود
کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
برامیدجام لعلت دردی آشامم هنوز
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
به بهارم نرسیدی به خزانم بنگر
که به مویم اثر از برف زمستان من است
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
شیشه ی پنجره را باران شست.
از دل من اما ?
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ?
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.
می پرد مرغ نگاهم تا دور?
وای ?باران ?
باران?
پر مرغان نگاهم را شست.
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
بوسه ام را می گذارم پشت در
قهرکردی , قهرکردم , سر به سر
تو بیا , در را تماما باز کن
هر چه میخواهی برایم ناز کن
من غرورم را شکستم , داشتی ؟
آمدم , حالا تو با من آشتی؟
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
عشق یعنی پاکی و صدق و صفا
خود شناسی حق شناسی از وفا
عشق یعنی دور بودن از خطا
بنده بودن خلوت دل با خدا
عشق یعنی نفس را گردن زدن
پاک و طاهر گشتن روح و بدن
عشق یعنی صیقل زنگار دل
دیدن اسرار غیب در جام دل …..!
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
در حضور خارها هم می شود یک یاس بود
در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود
دست در دست پرنده
بال در بال نسیم
ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود
کاش می شد حرفی از “کاش می شد”هم نبود
هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
کاش می دیدی چه کردی با دلم
با دل بیچاره ی بی حاصلم
حرفهایت، بوی شب بو داشتند
در درون سینه ام گل کاشتند
آه، پس کو،کجاست آن عشق ناب
حرفهای بی ریای آفتاب
دل به تو دادم ولی آه و فغان
از منو سادگی و این مردمان
من چه کردم با تو ای نا مهربان
چین سزاوارم غم شد ای امان
من کجایم کنج این زندان اسیر
تو کجایی از بر این طعمه سیر
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
کجایی در شب هجران که زاری های من بینی؟
چو شمع از چشم گریان اشکباری های من بینی
کجایی ای که خندانم زوصلت دوش می دیدی
که امشب گریه های زار و زاری های من بینی؟
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشم
اگه بگم که حاضرم فدای اونچشات بشم
اگه بگم توآسمون عشق من فقط تویی
اگه بگم بهونه ی هر نفسم تنها تویی
اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم
اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم
اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی
اگه بگم بال منی لحظه ی پرواز منی میشی
برام خاطره ی قشنگ لحظه ی وصال میشی
برام باغبون میوه های تشنه وکال میشی
برام ماه شبای بی سحر میشی
برام ستاره ی راه سفر ولی بدون هرجا باشی یا نباشی مال منی
بدون اگه برای من هم نباشی عشق منی
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
ای عشق ، که عطر یار ما را داری
رنگ دل بی قرار ما را داری
ما را به نگاه نازنینش بفروش
بفروش که اختیار ما را داری
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
تو مرا بردی به شهر یادها،
من ندیدم خوش‌تر از جادوی تو،
ای سکوت ای مادر فریادها
گم شدم در این هیاهو گم شدم،
تو کجایی تا بگیری داد من؟
گر سکوت خویش را می‌داشتم،
زندگی پر بود از فریاد من!
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
باید که لهجه کهنم را عوض کنم
این حرفِ مانده در دهنم را عوض کنم
یک شمعِ تازه را بسرایم از آفتاب
شمع قدیم سوختنم را عوض کنم
هرشب میان مقبره ها راه می روم
شاید هوای زیستنم را عوض کنم
بردار شعر های مرا مرهمی بیار
بگذار وصله های تنم را عوض کنم
بگذار شاعرانه بمیرم از این سرود
از من مخواه تا کفنم را عوض کنم
من که هنوز خسته باران دیشبم
فرصت بده که پیرهنم را عوض کنم
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
اما تو بگو «دوستی» ما به چه قیمت؟
امروز به این قیمت، فردا به چه قیمت؟
ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ
این حسرت دریاست تماشا به چه قیمت
یک عمر جدایی به هوای نفسی وصل
گیرم که جوان گشت زلیخا به چه قیمت
از مضحکه دشمن تا سرزنش دوست
تاوان تو را می‌دهم اما به چه قیمت
مقصود اگر از دیدن دنیا فقط این بود
دیدیم، ولی دیدن دنیا به چه قیمت
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم
آوخ … کزین حصار دل آزار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام…
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
یک نظر در خود بیافکن کیستی ؟
عاشقی مستی خماری چیستی ؟
جام هستی را بزن بر نیستی
هرچه هستی با مرامی بیستی !
شعرهای عاشقانه,اشعار عاشقانه
منم تنهاترین تنهای تنها
و تو زیباترین زیبای دنیا
منم یلدای بی پایان عاشق
تو بودی مرحم زخم شقایق
نگاهت را پرستم ای نگارم
فدای تار مویت هرچه دارم




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
جمعه 92 شهریور 1 :: 12:14 عصر
ely
<   <<   16   17