سجاد و رومینا بهم زنگ نزده بودن برای راند چهار و خب زندگیم یه خورده عادی شده بود و از لحاظ امتیازی هم که خیالم راحت راحت بود .
رفتم باشگاه داشتم دان 4 مشکی رو میگذروندم چون که میخواستم کارت مربی گری بگیرم .
به تاتمی و استاد که اوس دادم و اجازه ورود گرفتم رفتم تو بعد از یک ساعت تمرین نفس بر شیهان (استاد) صدام کرد:
من: بله؟ اوس
شیهان: اوس نمیخواد الان تو کلاس نیستیم راحت باش
من : چشم ؟ بفرمایید چیزی شده؟؟
شیهان : نه فقط مسابقه ها برای کارت مربی گری چند ماه دیگست ها شروع کن تمرین هات رو
من : چشم حتمی
ولی چه تمرین کردنی یا حواسم به گویم بود که یه وقت زنگ نزنن یا حواسم به تلویزیون و یک دهم درصد هم به درس و بقیه چیزا....
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
بلاخره بهم زنگ زدن برای راند چهار
برام عجیب بود گفته بودن بیام یه آرایشگاه مردونه سمت تجریش ... چرا آخه؟؟
رفتم تو: سلام
یه پسره اون جا بود: سلام الی تویی؟؟
من : تویی نه و شما .بعدشم خانمش هم یادت رفت!!
پسره : چشم گفتن با شما در نیوفتم و گرنه میشم مثل آراد بدبخت آرشاویر هستم!!
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
رفتم بالا آراد نسشته بود رو یکی از صندلی ها و خیلی گرفته بود
من : سلام
همه سلام کردن به جزء آراد
من : با تو هم بودما سلام
آراد : برو بابا دختره سرتق چی میشد شماره بگیری حالا مثلا حتمی باید این بلا سرمون میومد من که این دو تا دیونه رو میشناسم میدونستم آخرش میگن همچین کاری باید بکنین
من : ترمز ترمز نتونستی هم دستی بکش اول میخواستی خودت شماره ندی دوم مگه حالا چی شده؟اگه قرار مو بزنین که من موهام کوتاهه خدایی هست...
آراد اومد وسط حرفم: اگه قرار باشه پسرونه بزنی چی؟
من : باشه میزنم
آرشاویر : بیا واسه تو رو بزنم که این داداشمون هم روش باز شه!!!
نمیدونم چقد گذشت ولی موهام شده بود کپی موی پسرا !!
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
نوبت آراد بود
من :خب نوبت توئه
آراد: بچه ها بابام خونه رام نمیده
آرشاویر : بابا بیا چیزی نمیشه که یه کوچولو رنگه موئه!!
آراد : خیله خب من باختم و با سرعت از در رفت بیرون
یوووووووووووهوووووووووووووووووووووووووووووو من بردمممممممممممممممممممممممم
حالا پدرشو در میارم صبر کنین ببینین ولی نمیدونستم بعضی وقت ها یه بلاهایی سرت میاد که....
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
الان آراد همه جا باهامه و هر کاری میگم مثل یه خدمتکار میکنه
ولی ... ولی ...گاهی وقت ها وقتی یکی نباشه یه دفعه از ته قلبت یکه میخوری که چرا آخه میلرزی لعنتی!!!
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
آراد چند روزی بود نیومده بود .نگران بودم .یعنی میشه من ..منی که ...آخه...نمیدونم نمیتونم خودمو توجیح کنم....
نا خود آگاه زنگ زدم به شمارش
بعد از دو تا بوق برداشت با یه صدای فوق گرفته گفت: بله؟؟
من : سلام ببخشید آراد هست؟؟
آراد: خودمم بابا صدا رو کیف میکنی شدم خروس لاری
من:از اولم بودی
آراد : متشکر دیگه .راستی تو صدام و نشنیدی آره؟؟
من: پس الان دارم چی کار میکنم؟؟
آراد : نه آخه من یه کوچولو میخونم البته با گیتار
من : خب؟؟
آراد : هفته دیگه میای ویلای لواسون بچه ها هستن
من: ببینم چی میشه باید به خانوادم بگم
آراد: یعنی میدونن کجا میری؟؟؟
من: به جزء اون مهمونی همه رو میدونستن
آراد : خیلی خب دیگه مزاحت نشم آدرس رو برات اس میکنم
من: خوابی ها من زنگ زدم
آراد : راس میگی؟؟
من : آره امیدوارم زودتر خوب شی ...(فهمیدم خراب کردم برا همین بلافاصله گفتم)... چون نمیخوام صدای خروس لاری تو رو تحمل کنم
آراد :okفکر کردم شاید....بی خیال بای
من : بای
و بعد از قطع تماس یه نفس عمیق کشیدم آره ازش خوشم اومده بود
ادامه داستان در آینده .......
موضوع مطلب :