سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دل نوشته
درباره وبلاگ


همین که یاد من کردی دمت گرم همین که مرهم دردی دمت گرم بسا رفتند و هرگز بر نگشتند همین که باز می گردی دمت گرم تو از باغ صفای سینه خود برایم عشق آوردی دمت گرم به کام تشنه ام در ظهر جوشان چو آب و جرعه ای سردی دمت گرم میان این همه نا مردمی ها مرامی،بامعرفت،«مردی»دمت گرم میان دشت های عشق و امید پی همدرد می گردی دمت گرم به دشت نامرادی های دوران به جنگ غم همآوردی دمت گرم عزیزم بین غمهای دل من همین که یاد من کردی دمت گرم تو در گل واژه های ذوق شعرم گل داد
پیوندها
لوگو
همین که یاد من کردی دمت گرم

همین که مرهم دردی دمت گرم

بسا رفتند و هرگز بر نگشتند

همین که باز می گردی دمت گرم

تو از باغ صفای سینه خود

برایم عشق آوردی دمت گرم

به کام تشنه ام در ظهر جوشان

چو آب و جرعه ای سردی دمت گرم

میان این همه نا مردمی ها

مرامی،بامعرفت،«مردی»دمت گرم

میان دشت های عشق و امید

پی همدرد می گردی دمت گرم

به دشت نامرادی های دوران

به جنگ غم همآوردی دمت گرم

عزیزم بین غمهای دل من

همین که یاد من کردی دمت گرم

تو در گل واژه های ذوق شعرم

گل داد
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 11
  • بازدید دیروز: 9
  • کل بازدیدها: 153009

آیا میدانید نظر گذاشتن باعث کوتاه شدن عمر شما نمیشود؟!

 آیا میدانید نظر گذاشتن فقط چند ثانیه طول میکشد؟!

آیا میدانید نظر گذاشتن باعث شادی دل ادمین و بالارفتن انگیزه

وی میشود  و 1 در این دنیا و  100 در آخرت ثواب دارد؟!

آیا میدانید خرابی ماوس به خاطر نظر گذاشتن نمیباشد؟!

 اگه همه اینها رو میدونی پس نظر رو بذار دیگه!!




موضوع مطلب :

       نظر
پنج شنبه 92 مرداد 17 :: 3:45 عصر
ely

پ نه پ های تصویری, تصاویر خنده دار, پ ن پ تصویری, پ نه پ تصویری


پ نه پ های تصویری, تصاویر خنده دار, پ ن پ تصویری, پ نه پ تصویری


پ نه پ های تصویری, تصاویر خنده دار, پ ن پ تصویری, پ نه پ تصویری


پ نه پ های تصویری, تصاویر خنده دار, پ ن پ تصویری, پ نه پ تصویری


پ نه پ های خنده دار طنز ( سری 5)  www.taknaz.ir


پ نه پ های خنده دار طنز ( سری 5)  www.taknaz.ir


پ نه پ های خنده دار طنز ( سری 5)  www.taknaz.ir

پ نه پ های تصویری, تصاویر خنده دار, پ ن پ تصویری, پ نه پ تصویری


پ نه پ های تصویری, تصاویر خنده دار, پ ن پ تصویری, پ نه پ تصویری




موضوع مطلب :

       نظر
پنج شنبه 92 مرداد 17 :: 3:42 عصر
ely

 


چرا روی آدرس اینترنت به جای یک دبیلیو، سه تا دبیلیو می‌گذارند؟ چون کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کنه

چرا مار نمی‌تواند به مسافرت برود؟ چون دست ندارد که برای خداحافظی تکان دهد

برای قطع جریان برق چه باید کرد؟ باید قبض آن را پرداخت نکرد

آخرین دندانی که در دهان دیده می‌شود چه نام دارد؟ دندان مصنوعی

چطور می‌شود چهارنفر زیر یک چتر به‌ایستند و خیس نشوند؟ وقتی هوا آفتابی باشد این کار را انجام دهند

اگر سر پرگار گیج برود چه می‌کشد؟ بیضی

اگر کسی قلبش ایستاده بود چه می‌کنید؟ برایش صندلی می‌گذاریم

چرا لک‌لک موقع خواب یک پایش را بالا می‌گیرد؟ چون اگر هر دو را بگیرد، می‌افتد

چرا دود از دودکش بالا می‌رود؟ چون ظاهرا چاره دیگری ندارد

چرا دو دوتا می‌شود پنج تا؟ چون علم پیشرفت کرده

اختراعی که برای جبران اشتباهات بشر درست شده چیست؟ طلاق

ناف یعنی چه؟ ناف نمره صفری است که طبیعت به شکم بی‌هنر داده است

خط وسط قرص برای چیه؟ برای اینکه اگه با آب نرفت پایین با پیچ‌گوشتی بره

چرا فیل از «سوراخ سوزن» رد نمی‌شه؟ برای اینکه ته دمش «گره» داره



موضوع مطلب :

       نظر
پنج شنبه 92 مرداد 17 :: 3:39 عصر
ely

 

سیروان: ماجراجویی را دوست دارم!
گفت‌و‌گوی مفصل و خواندنی موسیقی ما با «سیروان خسروی»؛
سیروان: ماجراجویی را دوست دارم!
موسیقی ما - آرتین ولی الهی: وقتی در اوج قرار بگیری، حاشیه دار هم می شوی؛ حتی اگر از آن فراری باشی و سرت فقط به کار خودت گرم باشد. حال اگر در چند زمینه و به بهانه های مختلف در کانون توجهات قرار بگیری، این مسئله جدی تر می شود. اما مهم این است که علی رغم وجود حواشی، با انگیزه و مصمم به کارت ادامه دهی؛ درست مثل سیروان.عصر یکی از روزهای گرم خردادماه، با «سیروان خسروی» که علاوه بر محبوبیتش در خوانندگی، یکی از بهترین و البته گرانترین تنظیم کننده های سالهای اخیر هم هست، به گفت و گو نشستم. همانطور که پیش بینی می کردم، حاصل هم نشینی با او، گفت و گویی جذاب و شاید هم جنجالی شد.

  • سیروان خسروی دو آلبوم و چند تک آهنگ موفق منتشر کرده، چند کنسرت خوب داشته و چندین قطعه برای دیگران ساخته که با استقبال مواجه شده است. می خواهم بگویم سیروان حسابی گل کرده. فکر می کنید این یک تبِ گذرا و مقطعی است، یا اینکه همینطور در اوج خواهید ماند؟

آنچه برای من پیش آمده، پله پله بوده است. فکر می کنم 5 سال است که به عنوان تنظیم کننده در این جایگاه هستم. به عنوان خواننده هم اولین آلبومم سال 1384 منتشر شده و آلبوم بعدی هم حدوداً 4 سال پس از آن. مدت زیادی است که من مشغول کار هستم. فاصله ی بین آلبومهایم هم کم نبوده که بگوییم همینجوری برای رفع تکلیف کاری کرده باشم. بنابر این اگر هم اتفاقی افتاده، خودم تصور نمی کنم که تب باشد، البته آنقدر هم داغ نیست که اسمش را تب بگذاریم!

  • شکست نفسی می کنید! الان «سیروانیسم» به راه افتاده! کلی سیروان تقلبی داریم.

در تنظیم شاید اینطور باشد. متأسفانه یا خوشبختانه سه-چهار سال است که در بسیاری از آهنگهایی که می شنوم، کاملاً می فهمم که کجای آنها از کارهای من کپی یا تقلید شده است.

  • این تقلید یا الگوبرداری، خوشحالت می کند یا ناراحت؟

هم خوشحال و هم ناراحت. از اینکه به جایی رسیده ام که دیگران منتظرند تا ببینند من چه کار می کنم، خوشحال می شوم. ولی به هر حال اینکه ببینم از من کپی می کنند، ناراحت کننده است.

  • بعضی از این ها خودشان اقرار می کنند که از سیروان کپی می کنند...

بله. ولی خیلی زشت است. اصلاً کار قشنگی نیست.

  • پس چندان هم خوشحال نیستی و رضایت نداری.

من هیچ وقت در زندگی ام نتوانستم تصور کنم که مقلد باشم و به همین دلیل برای من قابل پذیرش نیست که بگویند تو کپی هنرمند دیگری هستی، حتی اگر آن هنرمند مایکل جکسون باشد.

  • اگر تحت عنوان «ایده گرفتن» باشد، چطور؟

ایده گرفتن خیلی تفاوت دارد. خود من، از دوران کودکی موسیقی های زیادی شنیده ام و سعی کردم موسیقی های خوب گوش کنم. من با اینها بزرگ شده ام و در ذهنم خیلی موسیقی وجود دارد. شاید ناخواسته روی من تأثیر بگذارند و از آنها ایده بگیرم، اما این در ناخودآگاه من است و اینطور نیست که صرفاً از فلان هنرمند کپی کنم. اینکه یک نفر بیاید و کار من یا شخص دیگری را تحلیل کند و همان را کپی کند، خیلی بد است، هرچند نمی توانند دقیقاً عین همان کار اصلی را کپی کنند. در نهایت مخاطبین می گویند فلانی از دیگری کپی کرده است و این اصلاً جالب نیست.

  • آثاری که برای دیگران ساخته ای خیلی فراگیرتر از کارهای خودت شده اند. موافقی؟

بله.

  • دلیلش چیست؟

دلیلش این است که پیشرفت من در خوانندگی، با شیب کمتری بوده است و من تازه دارم راهم را به عنوان خواننده پیدا می کنم. تازه فهمیده ام که چه بکنم تا موفق تر شوم. وقتی من با خواننده ای کار می کنم هدفم این است که آن آهنگ موفق شود. من قطعاً می توانم همان کاری که برای یک خواننده ی دیگر می سازم تا همه گیر شود، برای خودم هم بسازم. ولی در کارهای خودم، هنوز به دنبال تجربه هستم. ماجراجویی را دوست دارم. یکی از دلایل اینکه خواننده شدم این بود که سبکی که خودم دوست دارم را ارائه کنم. من نمی توانم سبک مورد علاقه ی خودم را به خواننده ی دیگری تحمیل کنم.

  • پیشنهاد هم نکرده ای؟

آن اوایل چرا، سال 1380 من این کار را کردم. آن موقع روابط کمی محدود بود و شاید کسی قبول نمی کرد. زیاد پیشنهاد نمی کنم، چون خواننده خودش باید بداند که چه می خواهد بخواند و من نمی توانم یاد بدهم آنگونه که من دوست دارم بخواند، شاید خودش جور دیگری دوست داشته باشد. کاری که من دوست دارم اینی است که در آلبومهای خودم و تک آهنگهایم می شنوید. برای خودم جالب است که وقتی آهنگهای آلبوم اول و کارهای جدید را می شنوم، احساس می کنم تغییراتی در کارم ایجاد شده است. این مسیر ماجراجویی را دوست دارم. هنوز هم فکر می کنم خیلی کارها هست که باید انجام دهم.

  • پس ما همچنان باید از سیروان توقع کارهای جدید داشته باشیم...

بله، قطعاً. من خیلی چیزها یاد گرفته ام، ولی احساس می کنم باز هم باید تغییراتی در کارم انجام دهم. یعنی ممکن است چهار سال دیگر من جور دیگری کار کنم.

  • معمولاً کارهای که دیگران برای تنظیم به تو می سپارند، ریتمیک هستند. از اینکه در این فضا تکرار شوی نمی ترسی؟

اوایل کمی می ترسیدم ولی الان نه. در همکاری های جدیدم در فضاهای متنوعی کار کرده ام. امسال تا کنون سه قطعه در آلبوم بهنام صفوی از من منتشر شده که البته هر سه ریتمیک بوده و خودم آنها را خیلی دوست دارم، مخصوصاً تراک 5 (چه بی اندازه میخوامت). اما قرار بود دو کار آرام برای او تنظیم کنم ولی چون سرباز بودم، فرصت نشد. احتمالاً کارهایم در آلبوم احسان خواجه امیری هم ریتمیک هستند. یکی از دلایلی که آلبوم شهاب رمضان را دوست دارم، این است که آلبوم او مانند آلبوم خودم بوده است، یعنی بدون اغراق همان وقت و انرژی ای که برای آلبوم خودم می گذارم، برای آلبوم شهاب گذاشته ام. آلبوم قبلی اش هم همینطور بود. من مشابه تنظیم های آلبوم «رمانتیک» را قبلاً انجام نداده بودم. اکثر کارها آرام بود و بعضی از آنها به عقیده ی من در ژانر خود عالی بودند. یا قطعه ی «غرور» از آلبوم اول بهنام صفوی، که به نظرم در میان کارهای من تنظیمش خیلی خوب بود، اما اینکه نسبت به «عشق من باش» کمتر مورد توجه قرار بگیرد، طبیعی است. ولی من قدرت خودم را در این کارها می بینم وگرنه اینکه فقط کار ریتمیک انجام بدهم، خیلی کار دشواری نیست و به نظرم یکی از نقاط قوتم این است که به همان اندازه که کار ریتمیکِ موفق داشته ام، کارهای آرامی هم داشته ام که میتوانم بگویم عالی بوده اند. مثلاً «دوسِت داشتم» عماد طالب زاده، «غرور» بهنام صفوی، «ریسک» زانیار، «گریه هاشو به من بده» آریو حبیبی، اکثر قطعات آلبوم «بی تو تنهام» (امیر یگانه) و «رمانتیک» (شهاب رمضان) و... اینها کارهایی بودند که اگر بهتر از تنظیم های ریتمیک من نباشند، ضعیفتر هم نیستند. در آلبومهای خودم هم کارهای غیر ریتمیک زیادی داشته ام که اتفاقاً در کنسرتها می بینم که حتی بیشتر از آهنگهای ریتمیک من درخواست میشود، مثل ساعت 9.

  • پس فکر می کنی به اندازه کافی تنوع در کارهایت داشته ای.

بله. میتوانم چندین قطعه از خودم نام ببرم که هیچکدام از آنها تنظیمشان به یکدیگر ربط ندارد: زندگی همین امروزه، دلم گرفته و تکرار (از آلبوم ساعت 9)، بهار نزدیکه، طفره نرو (زانیار)، شکوه جاودان (میثم ابراهیمی)، عشق من باش (بهنام صفوی) و...
امیدوارم به کسی بر نخورد، به جرأت میگویم هیچ تنظیم کننده ای لااقل در سالهای اخیر اینقدر در سبک های مختلف و حتی بی ربط کار نکرده است. من کار کاملاً راک تنظیم کرده ام (زندگی همین امروزه)، آهنگ شش و هشتی تنظیم کرده ام که خیلیها از آن کپی کردند (عشق من باش)، آهنگ کاملاً آکوستیک هم تنظیم کرده ام. در آلبوم جدید شهاب رمضان، چند قطعه هست که کاملاً آکوستیک است.

  • درست است. اما اگر کسی به من بگوید که یک قطعه شنیده ام که تنظیم سیروانی دارد، قطعاً من یک قطعه ی اسلو به ذهنم خطور نخواهد کرد.

صد در صد. اینطور جا افتاده است.

  • شاید به این دلیل است که در آن بخش بیشتر و قوی تر کار کرده ای.

نه اتفاقاً کمتر کار کرده ام. موضوع این است که موسیقی ریتمیک در همه جای دنیا سریعتر مورد توجه قرار می گیرد. چون معمولاً در میهمانی، اتومبیل و باشگاه کارهای ریتمیک شنیده می شوند اما قطعات آرام بیشتر در تنهایی افراد شنیده می شود. بنابراین قطعات ریتمیک شانس زیادی برای زودتر شنیده شدن دارند.

  • در همکاری هایی که داشتی، کدامشان بیشتر به سلیقه ات نزدیک بوده و آنها را دوست داشته ای؟

اکثر کارهایی که با خواننده های خوب کرده ام را دوست دارم؛ رضا صادقی، زانیار، احسان خواجه امیری، شهاب رمضان، بهنام صفوی، مهدی یراحی و امیر یگانه.

  • اینکه وقتت محدود است و سال گذشته هم مشغول خدمت سربازی بودی، تأثیر منفی در کارهایت داشته؟

قطعاً بی تأثیر نبود. بعضی کارها دقیقه نودی انجام شده اند. اما در یک سال گذشته، به جز کارهای خودم، کنار مهتاب (زانیار و میلاد درخشانی)، شکوه جاودان (میثم ابراهیمی) و هم سنگر (شهاب رمضان) را خودم خیلی دوست دارم و فکر می کنم به اندازه ای کار خوب انجام داده ام که نگویند افت کرده ام.

  • چقدر از تنظیم های زانیار راضی هستی؟

جدیداً خیلی زیاد. به زودی یک سری کارهای خوب از او منتشر می شود.

  • از بین کارهایی که منتشر شده چطور؟

قطعه ی «باور» که برای بهنام صفوی تنظیم کرده و آهنگ «زندگی همه همینه» با صدای خودش را دوست دارم.

  • به نظرت زانیار در تنظیم دنباله روی توست یا استایل خودش را دارد؟

زانیار ایده های خودش را دارد. حتی بسیاری از ایده های تنظیم من از زانیار است. ولی واقعیتی که الان وجود دارد این است که تقریباً اکثر تنظیم کننده های امروز دنباله روی من هستند. حالا این حرف را به حساب هر چه که میخواهید بگذارید.

  • وقتی آلبوم اولت منتشر شد، خیلی ها این نظر را داشتند که از زمان خودش جلوتر بود. فکر می کنی ساعت 9 هم این ویژگی را داشت؟

به نظرم ساعت 9 هم جلوتر بود. چون فاصله ی حدوداً چهار ساله ای بین دو آلبومم بود، دوست داشتم همه ی کارهایی که بلدم را انجام دهم. هنوز هم وقتی تک تک قطعات آن را گوش می کنم، برایم تازگی دارد و راضیم. اما وقتی قطعات آن را پشت سر هم و در قالب مجموعه ی «ساعت 9» گوش می کنم، فکر می کنم اشتباه کردم. چون در آن آلبوم چند سبک مختلف استفاده شده است که بعضاً به هم ربط ندارند. مثلاً «چه حالی داره» Eurodance است، «امروز میخوام بهت بگم» پاپ-راک دهه هفتادی است، «آره» نوعی Reggaeton ایرانی است، «زندگی همین امروزه» یک قطعه ی راک است، «منو نگاه کن» الکترونیک است... می بینید که آهنگها چند دسته هستند. به نظرم «دلم گرفته، زندگی همین امروزه، امروز میخوام بهت بگم و اون روزا» کارهایی هستند که در کنار هم قرار می گیرند و بقیه ی قطعات آلبوم هم در یک دسته ی دیگر.

  •  این تنوع و چند دستگی چه دلیلی داشت؟

دلیلش این بود که دوست داشتم آن انرژی ای که در آن چهار سال سرکوب شده بود را خالی کنم. چون ذره ذره بیرون نیامد و یکجا عرضه شد.

  • چه زمانی متوجه یکدست نبودن قطعات شدی؟

این را بعداً فهمیدم که کارها یکدست نبوده، حتی همان سال که آلبوم منتشر شد من متوجه این نکته نبودم، اما الان وقتی به آن قطعات گوش می دهم این مسئله را حس می کنم.

  • در مورد آلبوم جدیدت چطور عمل کرده ای؟

به نظر خودم «جاده ی رویاها» خیلی پخته تر است. چون بر خلاف دو آلبوم قبلی، کاملاً یکدست است. نه اینکه آهنگها شبیه هم باشند، بلکه فضای فکری و موسیقایی یکسانی را به شنونده القا می کند.

  • سیروان، چرا اینقدر تنظیمهایت گران است؟

چون من کم کار می کنم.

  • آنچنان کم کار هم نیستی!

چرا؟ من سال گذشته فقط 9 آهنگ برای دیگران تنظیم کردم.

  • یعنی هر کسی کمتر کار می کند باید تنظیم هایش گرانتر باشد؟!

من کمتر کار می کنم چون برای آهنگها وقت بیشتری می گذارم. مثلاً آهنگ «هم سنگر» شهاب رمضان را در نظر بگیرید. من قبلاً کاری در این فرم تنظیم نکرده بودم. پس حتماً وقت و انرژی ویژه ای روی آن گذاشته ام. شاید من آن آهنگ را در سه روز تنظیم کرده باشم، اما حدود دو ماه به آن فکر می کردم. وقتی شهاب ملودی اش را آورد قرار بود این قطعه، آرام باشد. اما من گفتم وقتی اسم جنگ می آید دوست دارم کار "هارد راک" باشد و یک چنین تمی در ذهنم بود. تا حدودی هم تحت تأثیر کارهای کاوه یغمایی است. خودم این کار را خیلی دوست دارم و ملودی ترجیع بندش را هم خودم ساخته ام.

  • با پُر کاری مخالفی؟

اگر زیاد کار کنی، نمی توانی هر روز کار جدیدی ارائه کنی، مجبوری مدتی کار نکنی تا ذهنت از ایده های جدید انباشته شود. زیاد کار کردن ممکن است پس از مدتی باعث شود دیگر چیزی به ذهنت نرسد. برای همین من خیلی وقتها هیچ کاری نمی کنم، فقط فکر می کنم، مخصوصاً در سالهای اخیر. به همین خاطر تنظیم هایم در دو-سه روز انجام می شوند.

  • نوروز امسال بالاخره پای سیروان هم به تلویزیون باز شد. دلیل اینکه «بهار نزدیکه» در برنامه سال نو پخش نشد چه بود؟ مشکل خاصی وجود داشت؟

در دقایق آخر اعلام کردند که وقت کم است و نمی توان کار را پخش کرد. دلیل خاصی نداشت.

  • سیروان خسروی سرانجام کِی به «جاده ی رویاها» قدم می گذارد؟

الان 10 ماه است که من منتظر مجوز نهایی انتشار آلبومم هستم و از شهریور ماه تا حالا هنوز هیچ پاسخ درستی دریافت نکرده ام.

  • دلیلش چیست؟

ظاهراً من مشکل حراستی دارم. دلیلش هم هنوز مشخص نیست. من بعد از کنسرت آبان ماه، تا اسفند 90 ممنوع الکار بودم ولی چیزی را به من اعلام نکردند و اصلاً این را نمی دانستم و تصور می کردم صدور مجوزم، در حال طی کردن روال طبیعی اش است.
قرار بود 24 اسفندماه در برج میلاد کنسرت داشته باشم، 10 روز قبل از آن، از حراست دفتر موسیقی با من تماس گرفتند و از من خواستند برای ارائه ی پاره ای توضیحات به آنجا بروم. پس از مراجعه به آنجا، خبر یکی از خبرگزاریها را به من نشان دادند که مضمونش این بود که "در کنسرت یکی از خوانندگان پاپ، قوطی های خالی مشروبات الکلی پیدا شده است" و از من خواستند که درباره آن توضیح بدهم. من در پاسخ گفتم که اولاً این خبر اساساً کذب است و ثانیاً بر فرض صحت آن، من مسئول حراست برج میلاد نیستم تا توضیحی در این زمینه ارائه کنم. بحثی که به وجود آمد این بود که من گفتم خبر یک خبرگزاری نمی تواند سندی برای ممنوع الکاری خواننده باشد. چرا که خبرگزاری هر چه که دوست داشته باشد می تواند بنویسد. مسئله ی دیگر این بود که مسئولین برج میلاد سالن را مجدداً در اختیار من گذاشته بودند و اگر مشکلی وجود داشت، هیچ وقت آنها چنین کاری نمی کردند و سالن را در اختیار خواننده ای که مشکل حراستی داشته باشد قرار نمی دادند.

به هر حال به من گفته شد که ممنوع الکار هستی و برای حل مشکلت باید مدارک شکایت از خبرگزاری و یا تکذیبیه اش را بیاوری. من هم برای دفاع از حقوق شخصی ام از این خبرگزاری شکایت کردم تا دیگر هر کس هر آنچه دلش خواست ننویسد. ما مدارک را ارائه کردیم، آن سایت هم تکذیبیه زد. ولی آن کنسرت موفق به دریافت مجوز نشد و هنوز مجوز آلبوم هم صادر نشده است. پرونده ی شکایت از خبرگزاری هم به مراحل پایانی اش رسیده و قطعاً محکوم خواهند شد. چون مدیر مسئول اعلام کرده که متأسفانه بی خبر بوده است و آن طور که به وکیل من گفته اند، دو خبرنگار خاطی را اخراج کرده اند. حراست شهرداری و اداره ی اماکن نیروی انتظامی هم در جواب بازپرس پرونده گفته اند که مشکل حراستی در کنسرت هشتم آبان من وجود نداشته است.

همه ی اینها به دفتر موسیقی ارائه شده، اما هیچ پاسخ مشخصی به من داده نشده است. شنبه به من می گویند که چهارشنبه بیا و چهارشنبه می گویند شنبه بیا! از زمانی که من فهمیده ام که ممنوع الکارم سه ماه گذشته، چهار ماه پیش از آن هم نمی دانستم، یعنی بیش از هفت ماه سپری شده و با اینکه من بی گناهی خود را ثابت کرده ام، هیچ کس پاسخگو نیست. الان آلبوم من بیش از 10 ماه است که کاملاً بلاتکلیف است.

  • گویا قرار بود نامه ای که برای آقای میرزمانی نوشته بودی را منتشر کنی. چه شد که منصرف شدی؟

با توجه به اینکه میدانم آقای میرزمانی رسانه ای کردن این قبیل موضوعات را نمی پسندند و از طرفی چون میدانستم ایشان مدتهاست که از موضوع ممنوع الکاری من کاملاً مطلع هستند و هیچ اقدامی جهت رفع آن انجام نداده اند، از این کار صرف نظر کردم. ترجیح می دادم کاری بکنم که تأثیری در روند حل شدن مشکلم داشته باشد.

من تصور می کنم مشکل موضوع دیگریست. چون من مشکلی که مطرح کرده بودند را در 24 ساعت برطرف کردم و فردای آن روز، هم تکذیبیه ی آن سایت و هم مدارک شکایت توسط وکیلم ارائه شد. پس اگر مشکل فقط آن خبر بود، تا حالا حل شده بود. نتیجه واضح است...

نکته ی جالبی که در این ماجرا وجود دارد این است که در یک خبر دیگر از آن خبرگزاری، مشخصاً به اسم من اشاره شده بود، یعنی ذکر شد که در کنسرت "سیروان خسروی" چنین مسئله ای وجود داشته است. در حالی که حداقل در 15-10 سال اخیر که من رسانه ها را دنبال می کنم، سابقه نداشته که چنین اتهامی با ذکر نام کامل شخص، به خواننده یا فرد دیگری نسبت داده شود. یعنی روالش این بود که مثلاً به جای سیروان خسروی، می نوشتند «س. خ.»! چون اگر مدرک معتبری وجود نداشته باشد، چنین اتهامی می تواند برای کسی که آن را بیان می کند خیلی دردسرساز باشد؛ همانطور که الان برای نویسنده ی این خبر قطعاً عواقب بدی خواهد داشت. این نشان دهنده ی آن است که همانطور که از خیابان بازیگر پیدا می کنند، متاسفانه برخی خبرگزاری ها و روزنامه های ما، از خیابان خبرنگار پیدا می کنند. عجیب است که خبرنگاری اینقدر از اصول اولیه ی اخلاق رسانه ای غافل است و تصور می کند هر چه بنویسد، کسی با او کاری نخواهد داشت.

  • یکی از ویژگی های موسیقی پاپ ما این است که تعداد زیادی از آهنگسازها و تنظیم کننده های خوبمان، خودشان هم خواننده شده اند. فکر می کنید این خوب است یا بد؟

در موسیقی ما هر کسی می تواند خواننده شود. حداقل آهنگسازها و تنظیم کننده ها یک سری اطلاعاتی از موسیقی دارند و فکر می کنم حق هم دارند وقتی می بینند کسی که هیچ چیزی از موسیقی نمی داند خواننده شده است، چرا آنها که در موسیقی سررشته دارند خواننده نشوند؟ موفقیت در موسیقی پاپ ما به شانس وابسته است و طبیعیست که هر کسی دوست دارد شانسش را امتحان کند.

  • فکر می کنم دلیل دیگرش این است که یک آهنگساز یا تنظیم کننده، نمی تواند به اندازه ی یک خواننده معروف شود.

بله، و نمی تواند به اندازه خواننده پول در بیاورد. متأسفانه در ایران اینطور است که حق و حقوق آهنگساز، تنظیم کننده و شاعر خورده می شود. همه جای دنیا یک آهنگ تا لحظه ای که فروخته می شود، یعنی حتی 30 سال بعد از انتشارش، بسته به نوع قراردادشان درصدی از فروش آن آهنگ یا آلبوم به تک تک عوامل سازنده ی آن اختصاص می یابد. در کنسرت ها هم همینطور است. اما در ایران که اینطور نیست. شاید خواننده تا سالها از یک آهنگ پول در بیاورد، اما درآمد آهنگساز آن به همان دستمزد اولیه ای که گرفته محدود می شود و پس از آن، خواننده و احیاناً شرکت صاحب امتیاز اثر از آن پول در می آورند.

  • اوضاع تنظیم و تنظیم کننده ها را چطور می بینی؟

من کلاً اوضاع موسیقی پاپ را مناسب نمی بینم. در سالهای اخیر به جز تنظیمهای پاشا یثربی در آلبوم جدید فریدون و همچنین بهروز صفاریان که متأسفانه به شدت کم کار شده، از کارهای هیچ تنظیم کننده ای لذت نبرده ام. در همه ی مصاحبه ها از من درباره ی وضعیت موسیقی پاپ سؤال می شود، و همیشه هم من گفته ام که این وضعیت اسفناک است.

  • چرا؟

چون ما اصلاً موسیقی نداریم. موسیقی این نیست که هر شب در یک مکان تکراری، کنسرت تکراری اجرا کنی. یا اینکه فقط آلبوم منتشر کنی. من همیشه گفته ام، فرصت ارائه ی کار به موزیسین های واقعی داده نمی شود. چون یک موزیسین، حوصله ی اینکه دنبال پیدا کردن شرکت برای اخذ مجوز برود یا اینکه برای گرفتن مجوز دنبال واسطه باشد را ندارد. چون دوندگی بسیار زیادی لازم دارد. اما چه کسی حوصله ی این کارها را دارد؟! کسی که اصلاً اطلاعاتی از موسیقی ندارد و صرفاً با هدف اینکه معروف شود، حاضر است هر روز به وزارت ارشاد برود یا به تهیه کننده ها مراجعه کند. این کارها واقعاً حوصله می خواهد که معمولاً موزیسین های واقعی ندارند.

  • فکر می کنی موسیقی ما برای رسیدن به شرایط ایده آل چه چیزی کم دارد؟

فضای باز. اگر فضا باز شود، به تدریج مشکلات هم برطرف خواهد شد. باید دید کدام کشورها موسیقیشان پیشرفته است. در همه ی آنها قانونهایی وجود دارد. هیچ اتفاقی خود به خود نمی افتد و پشت هر اتفاقی یک استراتژی هست. هر وقت آزادی عمل کافی وجود داشته باشد، پیشرفت را به دنبال خواهد داشت. الان اگر وضعیت غذا و رستورانهای ما را با رستورانهای خارجی مقایسه کنید، می بینید که وضع رستورانهای ما عالی است و حتی با بهترین رستورانهای دنیا برابری می کند. هر روز رستورانهای جدید باز می شود و به تعداد زیاد مشغول فعالیت هستند و چون فضای رقابتی ایجاد می شود، مجبورند کیفیت کارشان را بالا ببرند تا مشتری بیشتری جلب کنند و در نتیجه پیشرفت می کنند. به همین دلیل که در این بخش پیشرفت کرده ایم، در موسیقی پیشرفت نکرده ایم. چون فضای موسیقی بسته است. در حال حاضر در موسیقی پاپ ما چند نفر پول در می آورند؟

  • حدود 10 نفر.

شاید هم کمتر. خوب، چرا فقط باید 10 نفر درآمد خوب داشته باشند؟ چرا خواننده های غیر رسمی نباید به نوبه ی خود درآمد داشته باشند؟ چرا سعید مدرس، گروه Minus1، رضایا، برادران طالب زاده، برادر خودم زانیار و هر کس دیگری که فکرش را بکنید نباید بتوانند کار کنند؟ یعنی کاری که اینها انجام می دهند با کسانی که در حیطه ی مجاز فعالیت می کنند واقعاً خیلی فرق دارد؟ شاید تفاوتهای خیلی کوچک در کلام وجود داشته باشد. تازه اینها کسانی هستند که ما می بینیم. افرادی هستند که صدها برابر قدرتمندترند اما اصلاً فرصت ظهور پیدا نمی کنند. اینها هم بالاخره در این کشور زندگی می کنند دیگر. باید به همه فرصت داد.

  • این روزها بحث حضور مافیا در موسیقی مطرح است. فکر می کنید واقعاً مافیا وجود دارد؟

هر روز که میگذرد من بیشتر به اتفاقات عجیب در موسیقی کشور پی می برم. برای مثال، زانیار سه سال است که علی رغم پیگیری مجوز نگرفته است، خود من هفت ماه است که بدون ذکر دلیل ممنوع الکارم. از طرفی آقای شهرام شکوهی در این دو-سه سالی که برادر من دنبال کارهایش است، تازه در مسابقه ی همان شبکه های ماهواره ای که برای همه قدغن است شرکت کرده، کلیپ هم داده، اما مجوزش صادر می شود و در تلویزیون هم حضور دارد. در همین کشور مهدی مقدم بعد از اینکه یک بار مثل من و همه خواننده های مجاز آن زمان که کلیپ داشته اند، در سال 86 تعهد داده که دیگر کلیپ منتشر نکند، چند سال پیش بلافاصله پس از انتشار آلبومش دوباره 10-15 کلیپ به شبکه های ماهواره ای داده و رکورددار انتشار کلیپ پس از انقلاب شده است. چطور پس از سه سال مشکل ایشان حل می شود؟ اگر چنین اتفاقی برای من می افتاد، آیا مادام العمر ممنوع الکار نمی شدم؟ چرا فلان خواننده هر هفته در شهرهای مختلف و حتی خارج از کشور کنسرت دارد، اما من بدون هیچ گونه مشکلی در کارنامه ام ممنوع الکارم؟ خواننده هایی هستند که کنسرت بدون مجوز برگزار کرده اند، اما بدون حتی یک روز ممنوع الکاری به فعالیت رسمیشان ادامه داده اند. سالار عقیلی، هم در شبکه های ماهواره ای کلیپ دارد و هم با آنها مصاحبه کرده، اما هر هفته کنسرت دارد و تیتراژ تلویزیونی هم می خواند. من می گویم اگر این مسائل مشکلی ندارد، چرا فقط برای بعضی ها اینگونه است و برای من یا دیگری اینطور نیست؟ آیا نباید قانون برای همه یکسان باشد؟ اگر چیزی ممنوع است، باید برای همه ممنوع باشد و اگر آزاد است، باید همه حق استفاده از آن را داشته باشند. نباید سلیقه ای برخورد شود. من این رویه ی موجود را نمی توانم درک کنم.

  • پس به نظر شما، این مسائل به خاطر وجود همان مافیاست...

هر چه هست، قطعاً طبق ضوابط موجود دفتر موسیقی نیست. ضوابط کاملاً مشخص است. اگر کلیپ داشتن و یا مصاحبه با BBC و VOA ممنوع است، باید برای همه ممنوع باشد. بعضی ها می توانند بیلبورد هم بزنند و کنسرت هم برگزار کنند.
برخی تفسیرهایی که در دفتر موسیقی انجام می شود خیلی عجیب است؛ اگر کلیپی از منِ نوعی پخش شود، حتماً خودم برای شبکه ها فرستاده ام و باید ثابت کنم که اینطور نیست و این چند سال طول می کشد. اما اگر کلیپ آقای X پخش شود احتمالاً می گویند خود آن شبکه بدون اجازه این کلیپ را پخش کرده است و نیازی هم به ثابت کردنش نیست. اینها خیلی جالب است. یا تنظیم کننده ای هست که چند کلیپ در قالب یک گروه دو نفره داشته، اما از روز اولی که با خواننده های مجاز کار کرده، اسمش بوده و هیچ گاه ممنوع الکار نشده است...

  • تغییراتی که در صدایت ایجاد شده، تعمدی بوده یا ناخواسته به وجود آمده؟

شاید 30-20 درصدش تعمدی بوده. وقتی به آلبوم اولم گوش می کنم می گویم واقعاً این منم؟! خودم تعجب می کنم که صدایم عوض شده! یک مقداری فیزیکی بوده و من در آن دخالت نداشته ام. یک چیزهایی را هم در کنسرتم فهمیدم. من قبلاً در استودیو جور دیگری می خواندم، اما در کنسرت نمی توانستم آن طوری بخوانم و مجبور بودم جور دیگری بخوانم. بعداً متوجه شدم آن شیوه ای که در کنسرت می خوانم از آنچه در استودیو می خواندم بهتر است و از آن پس در استودیو هم به همان فرم می خوانم و این به صدای خودم نزدیکتر است.

  • چقدر با هوادارانت ارتباط داری؟ اصلاً ارتباط با آنها را لازم میدانی؟

سعی می کنم تا حدی که معقول و ممکن است ارتباط داشته باشم. شاید خیلی پیش نیاید که جواب یک نفر خاص را بدهم چون اگر جواب یک نفر را بدهم، ده ها نفر دیگر می گویند چرا جواب ما را ندادی!

  • قطعه ی «نه نرو» در سال گذشته در چارت رادیو FunX هلند، رتبه ی اول را کسب کرد. اما شاهد واکنشهای عجیبی بودیم که کمی غافلگیر کننده بود. اینکه عده ای به عنوان هواداران یک خواننده ی دیگر، به آهنگ شما رأی منفی داند تا به این رتبه دست پیدا نکند!

واقعیت این است که کسب این رتبه برای «نه نرو»، شاید فقط در حد یک روز مرا خوشحال کرد. چون اتفاق آنچنان خاصی هم نیست. نمی دانم چرا بعضی ها ناراحت شدند، شاید احساس کردند حق آنها خورده شده است. این موضوع زیاد برایم مهم نیست که بخواهم درباره اش صحبت کنم. جایزه ی Grammy یا جدول «بیلبورد» که نبوده! اتفاق جالبی است اما آنقدر ها هم اهمیت ندارد. نمی فهمم چرا هموطنانم باید علیه من رأی منفی بدهند.

  • در نظرسنجی سایت موسیقی ما هم قطعه ی «نه نرو» به انتخاب اهالی موسیقی، بهترین تراک سال شد. چه نظری داری؟

راستش برایم عجیب بود! چون کسانی که در موسیقی هستند دید چندان خوبی نسبت به من ندارند و متأسفانه این یک واقعیت است.

  • دلیلش حسادت است؟

نمی دانم چرا اینطور است. خیلی از خواننده ها ی بسیار مطرح بوده اند که پیشنهاد همکاری داده اند ولی من به دلایل مختلف با آنها همکاری نکرده ام، یا فرصتش را نداشتم و یا علاقه به همکاری نداشتم. بسیاری از اینها به همین دلیل زیاد از من خوششان نمی آید. یکی از دلایلش هم این است که من همیشه آدم مستقلی بوده ام و هیچ وقت عضو تیم خاص یا وابسته به تهیه کننده ای نبوده ام، و در واقع در هیچ باندی نیستم. اما به هر حال برایم خوشحال کننده بود. کسانی به من رأی دادند که برایم جالب بود، باعث شد آنها را بهتر بشناسم و دیدم نسبت به بعضی از آنها دگرگون شود.

  • در مجموع نظرسنجی چطور بود؟

کلاً نظرسنجی خوبی بود. شاید به عقیده ی من نتیجه اش چندان درست نبود، اما نفس کار جالب بود. خیلی ها چیزهایی گفته بودند که شخصیت و درونیاتشان را نشان داد. البته این را هم بگویم که بهتر بود چند هفته قبل اطلاع رسانی می شد تا وقتی برای پاسخگویی با افراد تماس گرفته می شد، پاسخ را آماده کرده باشند. خود من بدون فکر قبلی و در 30 ثانیه پاسخ دادم و بعد از آن یادم آمد که گزینه های دیگری هم بوده اند که در آن لحظه به خاطر نداشتم. مثلاً در آن لحظه آلبوم «خاطرات گمشده» فریدون آسرایی و قطعه ی «مسافر» از همان آلبوم به ذهنم خطور نکرد. من واقعا آهنگ مسافر را دوست دارم. البته آلبوم مهدی یراحی هم خیلی خوب بود، اما من یادم نبود که آلبوم فریدون هم در همان سال منتشر شده است.

  • این نظرسنجی هم واکنش هایی داشت و بعضی ها گفتند اصلاً معلوم نیست این قطعه چه طور اول شده؟!

ببینید خیلی مهم نیست که چه کسی اول می شود و چه کسی آخر، جایزه ای هم که به کسی نمی دهند. ولی جالب است وقتی کنسرت خواننده ای در همان نظرسنجی مقامی آورده، معلوم بوده که چه شده اما در بخش آهنگها معلوم نبوده که چه شده است!؟ نمی دانم چه منطقی پشت این حرفها وجود دارد. نکته ای که باعث خوشحالی من شد این بود که بر خلاف بعضی از دوستان، نتایج من در هر دو نظر سنجی مردمی و صنفی نزدیک به هم بود.


  • در حال حاضر رابطه ات با رضا صادقی چطور است؟

بعد از وایسا دنیا هیچ ارتباطی با او نداشته ام.

  • بنیامین چطور؟

این را می گویم و حتماً بنویس که من از دو سال پیش حوصله ی حاشیه و درگیری با دیگران را ندارم. واقعاً با هیچ کس مشکلی ندارم. نه بنیامین، نه رضا صادقی و نه هیچ کس دیگر و معتقدم که این درگیری ها فقط باعث آسیب پذیرتر شدن مارکت کم رمق موسیقی می شود.

  • درباره ی آلبوم «جاده رویاها» صحبت کن.

با توجه به بلاتکلیفی این آلبوم، بهتر است فعلاً حرف خاصی در مورد آن نزنم.

  • از همکاری های جدیدت با دیگران بگو.

مشغول کار بر روی آلبومهای شهاب رمضان، احسان خواجه امیری و محمدرضا فروتن هستم.

  • کاوه یغمایی هم که به ایران برگشته است. آیا با او هم همکاری می کنی؟

اگر کاوه بخواهد حتماً، چرا که نه. باید دید چه پیش می آید. البته در آهنگ «بهار نزدیکه» باز هم این افتخار همکاری نصیب من شد.

  • حرفی مانده؟

در پاسخ کسانی که می گویند کارهای سیروان تکراری است، این را می گویم که تعداد کارهایی که من انجام داده ام و تفاوت فاحش سبکهای آنها، آنقدر گستره هست که به جرأت میگویم هیچ یک از آنها نمی توانند به آن نزدیک شوند. من در چندین ژانر مختلف به بهترین نحو کار کرده ام، در حالی که موفق ترین تنظیم کننده های حال حاضر ما شاید فقط در یک ژانر خاص موفق باشند. آنهایی که موسیقی را می فهمند، می دانند کار چه کسی بهتر است. این حرفها به من انگیزه می دهد تا خودم را قوی تر کنم.



موضوع مطلب :

       نظر
پنج شنبه 92 مرداد 17 :: 3:28 عصر
ely

برای شنیدن آلبوم تازه سیروان خسروی با عنوان کنجکاوی برانگیزانه «ساعت 9» به خانه سیروان این ها در یکی از مجتمع های مسکونی شهرک غرب رفتیم، خانه ای که جلوی در ورودی شان، توی پاگرد، از یک پایه کی بورد به عنوان جاکفشی استفاده کرده اند، بیش تر نشان می دهد که یک خانواده گرم و به شدت صمیمی اند که 2 پسر موزیسین با اختلاف سنی خیلی کم- سیروان متولد 1361 و زانیار 64 ای است- دارند. برای شنیدن چند قطعه از آلبوم «ساعت 9» طبیعتا به اتاق سیروان می رویم، اتاقی که مشهور است به «استودیوی شخصی» سیروان که تمام تنظیم های مدرن او برای خواننده های دیگر- مثلا قطعه «وایسا دنیا»ی رضا صادقی- لابد با همان کی بورد ساده، کامپیوتر و سیستم استریوی ساده او در اتاقش انجام شده است. زانیار که شعر 4 قطعه از آلبوم تازه سیروان را گفته و آهنگسازی 2 ترانه را هم انجام داده، با سینی چایی و نسکافه پیش مان می آید تا بیش تر معلوم بشود چقدر رابطه آن ها شبیه به رابطه 2 برادر عادی یک خانواده صمیمی است که توی این چند سال به هیچ طریقی اجازه نداده اند روابط چرک و جاری در عرصه موسیقی بر آن ها و سطح سلیقه شان تأثیر بگذارد. از سیروان که می پرسیم از چه موقع با هم موسیقی کار می کردید، می گوید؛ «اگر منظورتان یادگیری است که اصلا موسیقی را با هم شروع کردیم، حتی یک استاد داشتیم و جفت مان هم با کی بورد راه افتادیم، من 11-10 ساله بودم و زانیار خب 3 سال کوچک تر بود، اما اگر منظورتان همکاری حرفه ای است، اولین همکاری مان همان ترانه اول آلبوم قبلی ام بود، همان ترانه شش و هشتی که آبروریزی بود!» (همه می خندیم) و زانیار ادامه می دهد؛ «البته من بعد از یک مدت سراغ یادگیری تمبک و سنتور هم رفتم». به زانیار می گوییم که احتمالا ایده های «شش و هشتی»ای که قاطی ماجرا می کنی لابد به خاطر تأثیر تمبک است! به طور کلی چقدر روی آلبوم قبلی سیروان نظر دادی؟ که سیروان جواب مان را می دهد؛ «زانیار نظرهای زیادی داد، مثلا یک ملودی زیبای وسط قطعه «یه آرزو بود» که با صدا اجرا می شود، نظر زانیار بود» البته این که سیروان چه اندازه از ایده های داداش اش را با توجه وسواسی که در حین کار دارد، اجرا می کند اهمیت دارد که بلافاصله با شیطنت خاصی جواب می دهد؛ «مثلا 15 درصد» و بعد هر 2 می خندند. 

فیلم و فوتبال زیرزمینی!
«وسط ماجرا یکهو زانیار بی خیال موسیقی شد» زانیار؛ «رفتم سراغ فوتبال!» از او می پرسیم که حرفه ای بازی می کردی؟ می گوید؛ «توی تیم نوجوانان وحدت بودم و بعدش در جوانان فجر بازی کردم، سال 76- 75 هم بود که در تیم تهران الف بازی می کردم تا موقع کنکور که بی خیال فوتبال شدم»، از برق چشمان زانیار پیداست که الکی بی خیال چیزی نمی شود؛ «یک شرایط جدید که پیش می آمد مجبور می شدم قبلی را بی خیال شوم، جفت شان با هم نمی شد» همین جاهای گپ و گفت مان است که زانیار فاش می کند در دانشگاه رشته حقوق خوانده و اصلا یکی دوتا از ملودی هایش را توی همان سال ها ساخته و شعر گفتن را از اولین آلبوم سیروان شروع کرده است. سیروان بلافاصله می گوید؛ «آره، همه آزمایش هاش رو روی آلبوم من انجام داد!».
از تمام حرف های سیروان و آهنگ های زانیار می شود حدس زد که او و زانیار یک جوری مکمل هم اند یعنی سیروان نمی گذارد زانیار زیادی رو به زردی و سطحی شدن برود و برعکس آن زانیار هم سیروان را به سلیقه مخاطب عام نزدیک می کند، سیروان در این مورد می گوید؛ «توی زندگی عادی مان هم همین طوری است، مثلا سر لباس پوشیدن هم زانیار نظرهای قرتی تری می دهد اما در عمل من قرتی ترم!»، زانیار؛ «مثلا 3 سال مدل موهای من هندریکسی بود و بعد که کوتاهش کردم از سیروان خواستم که مدل موهایش را همان فرمی کند» ظاهر آرام و محجوب زانیار و سیروان درست برعکس آهنگ های پرضرب شان است، آن ها در عرصه موسیقی حاشیه ندارند، نکته ای که تقریبا تمام موزیسین های پاپ سعی می کنند که داشته باشند، سیروان؛ «حاشیه ساختن که کار سختی نیست»، زانیار اما ایده های جالبی در مورد جنس آثار زیرزمینی هنری دارد؛ «9/99 درصد زیرزمینی ها به خاطر بچه معروف شدن کارهای شان را ارائه می کنند مثلا اگر فوتبال زیرزمینی هم داشتیم همه می رفتند فوتبالیست می شدند یا مثلا فیلم زیرزمینی قطعا کلی بازیگر تحویل مان می داد»!
سبکی که زانیار در ترانه هایش استفاده می کند، یک چیزی بین سبک رپ و هیپ هاپ است البته جوری که به سوی ترانه های سطحی به شدت رواج یافته نرود، هوشمندانه ریتم و قافیه هایش انتخاب شده با این تفاوت که اصلا سطحی نیست، او می گوید؛ «قصه ترانه های من حالا از نوع آن تحقیقاتی که مد شده توی مصاحبه ها می گویند نیست اما گاهی شده بعد از 2 ماه می آیم شعر را دوباره می خوانم، با 2 خط اش حال نمی کنم و آن را عوض می کنم. نه شعر مستهجن (زانیار این کلمه را با طنازی ادا می کند) و مبتذل دوست دارم و نه ارزشمند و مثلا فاخر، شعر راحت را دوست دارم اما تا جایی که بتوانم کلمات را سخت انتخاب می کنم، یک سری کلمه ها و عبارت هایی مثل «طفره» یا «احساساتم دچار نوسان» (!) که یا جایی استفاده نشده یا اگر شده انقدر سطحی از روی آن گذشته اند که انگار نشده».

هنوزم نمی خوام که با تو هم صدا بشم!
«ما یه اخلاقی داریم که اگر همه بگویند این آهنگی را که ساخته ای، تندترش کن، ریتم اش کند است، ما تازه کندترش هم می کنیم» این حرف ها را زانیار بسیار هوشمندانه (درست به مانند معنی اسم اصالتا کردی اش که یعنی باهوش) به مان می گوید، آن هم به خاطر این که گویا رفقای شان به آن ها گفته اند که ریتم و تمپوی قطعه «طفره نرو» کند است و قطعه ای به سبک بندری بستکی با این ریتم کند قدری ریسک می طلبد و خب می دانیم که «دل کندن» از علایق و سلایق، برای این 2 برادر وسواسی و تیزهوش ریسک است قطعا. 
نکته ای که توی همان اولین مواجهه با سیروان و زانیار نظرها را جلب می کند این است که آن ها جدا از پدر و مادرشان زندگی نمی کنند؛ «خیلی برایم سخت است که فعلا از خانواده جدا بشوم، باید تنهایی غذا درست کنی و ظرف بشوری و رفقا مرتب دورت جمع می شوند و خب طبیعتا کار و زندگی تعطیل می شود، مرتب هم که با رفقا ارتباط داشته باشی بعد از یک مدت همه می توانند کارهایت را پیش بینی کنند، اصولا دوست دارم همیشه یک ذره علامت سؤال باشم برای همه تا حرص شان در بیاید» وقتی از او می پرسیم این جوری همه خیال نمی کنند که داری قیافه یا ژست می گیری؟ می گوید؛ «خب، بعضی موقع ها هم آره، توی ژستم، بستگی به آدمش دارد، اما اصولا این جور آدمی نیستم مگر این که لازم باشد».
زانیار می گوید که سیروان اگر کاری نداشته باشد بیش تر توی خانه و مشغول کار موسیقی است اما او برعکس سیروان زیاد توی خانه نمی ماند، گاهی هم پیش می آید که هر دو توی خانه هستند و آن موقع با هم حرف می زنند و بدون شک مثل هر 2 برادر دیگری با هم دعوای شان هم می شود اما آن را به کار ربط نمی دهند، زانیار راجع به دعواهای شان می گوید؛ «بحث کار جدی است، اگر قرار باشد به خاطر دعوا کارمان به هم بریزد که کار تعطیل می شود و اصلا نمی توانیم به هم اعتماد کنیم مثلا بعد از دعوا من بگویم اگر این کار را کنی آن شعر خوبه را ازت می گیرم یا مثلا سیروان به من بگوید آن تنظیم را ازت می گیرم ها!».
اصولا برای هیچ خانواده ای کار هنری و فرهنگی کردن یک شغل مناسب به حساب نمی آید، این را همه مان یک جوری لمس کرده ایم، وقتی در این مورد از سیروان می پرسیم، می گوید؛ «راضی هستند، کارهایم را دنبال می کنند، بخصوص مادرم که خیلی کارهای من را دوست دارد ولی به طور کلی تا قصه به پول نرسد هیچ چیز برای خانواده جدی نیست، مثلا برای خود من این اتفاق 2 سال قبل افتاد و خانواده کارم را جدی گرفتند» زانیار؛ «بحث روی مخالفت با خود موسیقی نیست ها، اگر نه که اصلا ما را مرتب به کلاس نمی فرستادند، بحث روی مسأله شغلی موسیقی است که معمولا بین خانواده ها کار اصلی حساب نمی شود» وقتی هم به آن ها می گوییم شاید به خاطر تحصیلات دانشگاهی به تان زیاد گیر نمی دهند سیروان می گوید؛ «نه، مسأله اصلی همان پول درآوردن است که اگر حل بشود، همه چیز حل است».



دوئل های هیجان انگیز 2 داداش دچار نوسان
توی روز روشن؟!

سیروان: الان زانیار را توی خیابان بیش تر از من می شناسند.
زانیار: وقتی ترانه های خودم را توی خیابان یا روی زنگ موبایل ها می شنوم احساس خوبی دارم اما وقتی من را می شناسند، نه، راحت نیستم، چون نسبت به کسی که یک خورده مشهور بشود اکثرا جبهه گیری می کنند. من گوش های بسیار تیزی دارم و حواسم به همه صداها و حرف های اطرافم توی خیابان هست، مثلا خانمی رو به شوهرش می گوید؛ «این همون خوانندهه هست ها، بذار بریم عکس بگیریم اما شوهره می گوید؛ «تو بی خود می کنی»! (می خندند)... من از 100 نفری که توی خیابان می بینم می دانم که 40 نفرشان من را شناخته اند، از آن 40 نفر 5 نفرشان حتما واکنش مستقیم نشان می دهند که از آن 5 نفر هم 3 نفر عکس و امضا می گیرند اما 2 نفر تیکه و متلک می اندازند، انگار می خواهند بگویند که حالا زیاد هم خودت را نگیر که معروفی!

سیروان: لباس باز نیستم اما لباس زیاد دارم و خیلی هم دوست شان دارم. اما به طور کلی روی مد پیش نمی روم، مگر این که از چیزی خوشم بیاید و بپسندم، حالا برجسب اتفاق مد هم باشد، اما اگر چیزی خز شود اصلا طرف اش هم نمی روم، آن قدر هنری فکر نمی کنم! (می خندد)
(وقتی از آن ها می پرسیم که عادت دارند لباس های همدیگر را بپوشند؟ سیروان بلافاصله می گوید؛ نه، اصلا و درست همین جاست که زانیار روی صندلی اش می چرخد و نگاهی به روی جلد آلبوم می اندازد و می زند زیر خنده! بعد سیروان هم می خندد... تصویر روی جلد آلبوم «ساعت 9» عکسی است که سیروان با کت زانیار انداخته است)
زانیار: دروغ توی روز روشن؟! اما به طور کلی کم پیش می آید که لباس های همدیگر را بپوشیم. لباس های مان هم اصلا خاص یا خز نیستند، خیلی آدم معمولی هستیم.
سیروان: و آهنگ «آدم معمولی» آرش سبحانی را هم خیلی دوست داریم.

سیروان: هیچ جوری نمی توانم به هیچ کس اعتماد کنم، نه تنها توی کار موزیک که توی هیچ چیز و این خیلی بد است، از حالا غم ام گرفته که اگر آلبوم تازه گرفت، مسؤلیت ام بیش تر خواهد شد و لابد باید 3 تا بشوم، یکی کار موسیقی کند، یکی زندگی و آن دیگری مثلا ورزش.
زانیار: درد دل شخصی شاید فقط 3 درصد با هم داشته باشیم اما درد دل کاری 103 درصد!

سیروان: من قبلا زیاد فوتبال نگاه می کردم و طرفدار تیم ایتالیا بودم اما الان بازیگرانی که دوست داشتم همه کنار رفته اند از فوتبال، مثل روبرتو باجو، اما پلی استیشن زیاد بازی می کنیم...
زانیار: و من همیشه می برم!
سیروان: بدترین باخت ات رو که از مسابقه با من داری! حتی عکس نتیجه رو هم دارم...
زانیار: اون اتفاق بود...

به زودی منتظر یک گفت و گوی جنجالی با سیروان خسروی درباره وضعیت فعلی موسیقی ایران باشید؛

کنسرت ها در ایران به عروسی می مانند
? روند شکل گیری این آلبوم- «ساعت 9»- طولانی بود. یک سال و نیم فقط برای شعرها وقت گذاشتم. زمان مجوز گرفتن و تنظیم آهنگها هم زیاد بود. سه سال و نه ماه زمانی بود که بین دو آلبوم فاصله افتاد. دراین مدت آلبوم های دیگری هم تنظیم کردم.
? از نقل قول مایلی کهن استفاده می کنم؛«معروف شدن چه آسان، آلبوم خوب دادن چه مشکل». اول کار خوب برایم مهم است. این که کمتر معروف باشم مهم نیست.
? خودم به این آلبوم افتخار می کنم. دوست دارم بقیه هم خوششان بیایید ولی در درجه اول رضایت خودم از کار برایم مطرح بود.
? کسی که دوست دارد مثل خواننده درجه 3 لس آنجلسی کار کند موقع تنظیم چرا من باید بگویم جور دیگری کار کند، دوست دارد در همین سطح باشد.
? در توجیه کارهای سطحی موجود گفته شده آنها شاد می کنند. این بد نیست ولی خوب هم نیست. این که آقای ریاحی پور گفته موزیسین های ما عرضه شاد کردن مردم را ندارند باید گفت مگر «پینک فلوید» آدم ها را شاد کرد. شاید دردهه هفتاد با گوش دادن آن آهنگها بیشتر به سوی اعتیاد هم سوق داده شدند. ولی خب، چه ربطی به تاثیر دارد. بازیگر کمدی مگر بهتر ار بازیگر غیر کمدی است؟
? کنسرت ها در ایران مثل عروسی می ماند. چون نوازنده ها باید موسیقی سطح پایین اجرا کنند، اصلا جدی نمی گیرند.
? سلیقه جامعه بیشتر به سوی سطحی و چیپ بودن پیش می رود. مد و پز روشنفکری هم همین شده که اگر چند سال پیش موسیقی های خاص مد بود. الان سیستم هنری جدید چیپ بودن است.
? موسیقی ایران به نظرم کاملا نابود شده، اصلا نوازنده نداریم. بهترین نوازنده هایی که داریم تمامشان همانهایی است که 8-7 سال پیش بودند. نوازنده جدیدی اضافه نشده. اصلا دیگر کسی به سمت تمرین و آموزش در نوازندگی نمی رود.
? بیشتر کسانی که کار موزیک تولید می کنند بیشتر با کامپوتر آشنا هستند تا موسیقی. همین از دلایلی است که دیگر نوازندگی وجود ندارد.
? جزو ملزومات کار موسیقی است که حداقل کار 100نوازنده و گروه مطرح دنیا رادر حد یک بارشنیده باشی. به جرات می گویم 99 درصد کسانی که در ایران کار موسیقی انجام می دهند به جز کارهای لس آنجلسی در زندگیشان هیچ مویسقی دیگری گوش نمی دهند.

سیروان این متن را از میان تمام ترانه های آلبوم «ساعت 9» به ما و شما هدیه می دهد؛

" زندگی همین امروزه "


دیروز یه سوال بی جوابِ دیروز یه توهم ، یه خوابِ
دیروز تو قولتُ شکستی روبروی اشتباهِ اون چشماتو بستی

باور کن زندگی همین امروزه
لحضه ای که تکرار نمیشه
فرصتی که هیچوقت نداشتی
شاید تنها شانس تو همین امروزه

دیروز یه صدای بی احساس اقرار به خیانت ، بدون هراس
امروزتم میگذره به سادگی امروز فردای دیروز ، تو همون آدم همیشگی
گذشته تو رو تا کجا میبره؟ توی ذهن تو بگو چی میگذره؟ 

باور کن زندگی همین امروزه
لحضه ای که تکرار نمیشه
فرصتی که هیچوقت نداشتی
شاید تنها شانس تو همین امروزه

اگه ثانیه هات میسوزن تو آتیش گذشته ،‌تو خودت مقصری
بار سنگین گذشته رو تا کجا با خودت میبری؟

متن: امید اطهری نژاد ، سیروان
عکس: علی قاضی زاده

زندگی رو با عشق میخوام واستون!




موضوع مطلب :

       نظر
چهارشنبه 92 مرداد 16 :: 1:29 عصر
ely
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >