سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دل نوشته
درباره وبلاگ


همین که یاد من کردی دمت گرم همین که مرهم دردی دمت گرم بسا رفتند و هرگز بر نگشتند همین که باز می گردی دمت گرم تو از باغ صفای سینه خود برایم عشق آوردی دمت گرم به کام تشنه ام در ظهر جوشان چو آب و جرعه ای سردی دمت گرم میان این همه نا مردمی ها مرامی،بامعرفت،«مردی»دمت گرم میان دشت های عشق و امید پی همدرد می گردی دمت گرم به دشت نامرادی های دوران به جنگ غم همآوردی دمت گرم عزیزم بین غمهای دل من همین که یاد من کردی دمت گرم تو در گل واژه های ذوق شعرم گل داد
پیوندها
لوگو
همین که یاد من کردی دمت گرم

همین که مرهم دردی دمت گرم

بسا رفتند و هرگز بر نگشتند

همین که باز می گردی دمت گرم

تو از باغ صفای سینه خود

برایم عشق آوردی دمت گرم

به کام تشنه ام در ظهر جوشان

چو آب و جرعه ای سردی دمت گرم

میان این همه نا مردمی ها

مرامی،بامعرفت،«مردی»دمت گرم

میان دشت های عشق و امید

پی همدرد می گردی دمت گرم

به دشت نامرادی های دوران

به جنگ غم همآوردی دمت گرم

عزیزم بین غمهای دل من

همین که یاد من کردی دمت گرم

تو در گل واژه های ذوق شعرم

گل داد
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 22
  • بازدید دیروز: 15
  • کل بازدیدها: 143410

شب سردی بود پادشاه در تصمیمی ناگهانی رفت تا اطراف قصر گشتی بزند

پیرمرد نگهبانی را دید که لباسی کهنه و مندرس پوشیده بود به وی گفت: میروم داخل و برایت لباس گرم می آورم.

پادشاه که وارد قصر شد از گرمای داخل قصر پیرمرد را از یاد برد.

فردا جسدد پیرمرد را پیدا کردند همراه با یک دست خط:

در آن با خط خرچنگ قورباغه ای نوشته بود : من هر شب با همین لباس دوام می آوردم اما وعده لباس گرم باعث مرگ من شد!!!!!!!!




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
شنبه 92 تیر 29 :: 7:1 عصر
ely

دلمان کوچک است اما انقدر جا دارد که برای هر عزیزی نیمکتی بگذاریم تا ابد




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
شنبه 92 تیر 29 :: 6:57 عصر
ely

تنها هستم

گاهی آرزو میکنم که کسی اسمم را صدا کند  حتی اشتباهی




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
شنبه 92 تیر 29 :: 6:55 عصر
ely

آتشی درست کرده ام

وتا خاموش شدنش     برایت دعا میخوانم

میدانم به آرزوهایت میرسی

چون هیزمی دیگر در آن انداخته ام




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
شنبه 92 تیر 29 :: 6:53 عصر
ely

کاش میشد سرزمین عشق را در میان گامها تقسیم کرد

کاش میشد تا نگاه شاپری عشق را بر آسمان تفهیم کرد

کاش میشد با او چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد

کاش میشد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
شنبه 92 تیر 29 :: 2:7 عصر
ely
<   1   2   3   4   5   >>   >