خلاصه رفتیم تو باغ و من هم تا تونستم مرجان رو اذیت کردم ،چرا نکنم اذیتم میکرد و تیکه مینداخت منم جوابش رو دادم.
عصر داشتم میرفتم باشگاه که ماشین آراد جلوی پام وایساد تعجب کردم.من:سلام چی شده؟
آراد: سلام هیچی چیزی نشده اومدم دنبالت ببرمت باشگاه
من: از کجا فهمیدی؟؟؟اصلا براچی اومدی دنبالم؟؟
آراد: خب حدس زدم در ضمن گفتم سرویس دهی کنم مگه بده در عوضش بهم یاد بده!!
من: آخه..
آراد : آخه نداره که بهم یاد بده منم میشم راننده شخصیت
من: باشه حتمی!!
#######################################################
حدودا دو ماه می گذره و آره من با آراد دوست شدم شاید نشون ندم تو رفتارم ولی دیونه وار عاشقشم
ولی این مرجان دیونه هنوز ول کن نیست
رفتم کلاس زبان .روز آخر بود و امتحان فاینال داشتیم دوستم فائزه مدام میگفت قبول نمیشم ولی من حواسم به مهمونی بود که در پیش بود.خلاصه شماره آرشاویر رو دادم بهش که بذارتش سر کار
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
رابطم به آراد خیلی خوب بود .خیلی
دعوته مون کرده بودن یه مهمونی توی باغ یکی از دوستاش .
رفتیم
ولی ای کاش نمیرفتم
ای کاش رابطم رو تموم میکردم
بساط مشروبشون پهن بود و همین من رو عصبی میکرد چون به هیچکس نگفته بودم به غیر از فائزه
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
آراد مست بود همه مست بودن به غیر از من یه دفعه آراد دستم رو گرفت برد سمت یکی از اتاق ها
هرچه قدر صداش کردم هیچی نمیفهمید فقط تنها چیزی که فهمیدم پلیسا بودن که مثل مور و ملخ ریختن تو ویلا و همه رو گرفتن .آسیب جسمی ندیدم ولی روحم خط خطی شد.
آراد رو بردن باز پروری و من هم تو خونه حبس شدم.هی دلم براش تنگ شده بود
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
امروز به بهونه استخر و غیره زدم از خونه بیرون ولی رفتم ملاقات آراد
الهی بمیرم لاغر شده بود ، انقدر گریه کرد که دلم ضعف رفت
دوتایی نقشه کشیدیم از اون جا فرار کنه منم کارهاش رو جور کنم که گم و گور شه!!!
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
کارهاش رو جور کرده بودم بره مشهد از اون جا هم از کشور بره .من نمیدونم اگه بابام نبود من چه جوری این کارها رو می تونستم اجام بدم از طریق آشنا های بابا و جوری که خودش نفهمه همه چیز رو درست کرده بودم فقط فرقش این بود که برای خودممم بلیط گرفتم
به فائزه اس دادم و همه چیز رو بهش گفتم کلی باهام بحث کرد که نرو وگرنه زندگیت خراب میشه
صبحش خیلی فکر کردم و تصمیم گرفتم نرم ولی تا ایستگاه قطار رفتم ولی این مامور های مزاحم پیداش کردن
کلی برای بابا گریه کردم تا راضی شد که چی ؟؟؟آراد بیاد بیرون.جالب این جا بود که خانواده هامون با هم دوست شده بودن ولی جواب سلام ما رو نمیدادن.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
آراد چهار بار اومد خواستگاری تا راضی شدن من بله بدم و خلاصه یه صیغه محرمیت غیر رسمی خونده شد
هر روز بیشتر عاشقش میشدم ولی از هر رابطه ای جلوگیری کردم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
نمیدونم چرا این طوری شد؟؟در واقع میدونم بازیم داد تا به هدفش برسه
از صبح تا الان که ساعت پنجه دنبالشم که برگرده که بیاد که بگه اشتباه کردی دروغه ولی رفته بود رفته بود کانادا....با ....با مرجان
صدای خانومه تو سرم میپیچید پرواز رفت
داغونم ساعت یک یا دو نصفه شبه تو راهرو نشستم منتظرش .با فائزه اس ام اس میدم تا یکم خالی شم آخرشم طاقت نمیارم و همون ساعت بدون توجه به حرف های فائزه با آژانس میرم فرودگاه...خانومه میگه: عزیزم گفتم که ...فیلمم که خودت دیدی ایشون با یه خانومی رفتن چرا خودت رو زجر میدی آخه هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
خیلی وقته که چیزی حس نمیکنم ، واقعا نمیخندم، واقعا شاد نیستم، افسرده ام، آهنگ شاد گوش میدم ولی شاد نمیشم
گیتار میزنم ولی آروم نمیشم،بغض بدیه ، همه میگن سرما خوردی حتی دکتر ولی من درد خودمو میدونم
نمیگذرم آراد نمیگذرم ، دیگه ازت متنفرم ولی مطئن باش اگه برگردی میکشمت برام مهم نیست قاتل میشم مهم اینکه تو تو این دنیا نباشی
موضوع مطلب :