تو این فیلما دیدین وقتی از خواب پامیشن چقد تمیز و مرتبن !
خیلی تلاش کردم منم یبار اون جوری از خواب پا شم
ولی هر وقت پا میشم تو آینه خودمو میبینم
شبیه سرخ پوستای آدمخوار جنوب غربی آمریکای مرکزی شدم
------------------------------------------------------------------------------------
وقتی که خیلی کوچولو بودم ها حدودا اول یا دوم دبستان که بودم داشتم برنامه کودک نگاه میکردم که مجریه گفت : بچه ها برا ما نقاشیاتونو بفرستین
منم یه نقاشی کشیدم بد نقاشیمو با کلی مکافاتو تا زدن از شیارای پشت تلویزیون اتداختم داخلو بعدش از اون روز به بعد همش برنامشو نگاه میکردم و منتظر بودم نقاشی منم نشون بدن اما هیچ وقت ندیدم
بعدا فهمیدم باید یه جور دیگه میفرستادمش!!!
-----------------------------------------------------------------------------------
حدودا 9 ساله بودم؛ تفریحم این بود که وقتی جوراب پوشیدم، پامو روی فرش بکشم و به یه نفر دیگه دست بزنم تا جرقه بزنه!!!
یه بار توی یه کتاب خوندم که این کار رو با دمپایی ابری اگه انجام بدی، جرقه ی قوی تری می زنه. این مطلب توی ذهنم مونده بود......
نوروز شد و رفته بودیم خونه مادربزرگم عید دیدنی، دیدم کنار سالن یه دمپایی ابری هست. یه مرتبه افکار شیطانی به سراغم اوم...د...
رفتم پوشیدم و عین مونگولا حدود نیم ساعت پامو رو زمین می کشیدم! بعد رفتم جلوی همه انگوشتمو زدم به نوک دماغ بابام!!!!
آنچنان جرقه ای زد..... که فکر کنم کل محل صداشو شنیدن!!
موهای جفتمون عین برق گرفته ها سیخ شده بود و همه مات و مبهوت نگاه می کردن و نمی فهمیدن چه اتفاقی افتاده!
از لحظات بعد از اون اتفاق؛ به علت ضربات سنگین وارد شده، چیزی یادم نمیاد!!!
----------------------------------------------------------------------------------
یه بارم دونفر یه گوشه خفتم کردن یکیشون چاقو گذاشت زیر گلوم
گفت هرچی پول داری بده منم پنج تومن بیشتر تو جیبم نبود
ینی اینقد خجالت کشیدم که نگو
میخاستم به یارو بگم شماره کارت بده بعدا کارت به کارت میکنم ! 
-------------------------------------------------------------------------------
داداشم اومد خونه ، دست کرد تو جیبش دید گوشیش نیست
کیفشو گشت بازم پیدا نکرد
گفت هزارتا صلوات نذر میکنم گوشیم پیدا بشه
خلاصه برگشت تو مسیری که اومده بود ، اخر سر رفت تو مغازه دید اونجاست
برگشت خونه ، گفتم صلواتا رو بفرست !
گفت : نه اگه گم شده بود میفرستادم ! اینو جا گذاشته بودم !
----------------------------------------------------------------------------
گوشیم مونده خونه دوستم رفتم بگیرم,
دیدم بیست تاپیام دارم بازش کردم دیدم دوستم نوشته گوشیت مونده خونه ی مابیا ببرش!!! 
-----------------------------------------------------------------------------
یه بار معلممون یکی رو گرفت مث الاغ زد از کلاس انداخت بیرون بعدش پشیمون شد گفت آخه بچه ها شما چرا منو اذیت میکنید که مجبور شم بزنمتون ؟؟؟
شما مثل بچه ی خودم میمونید
حالا برید اون دوستتون رو که زدمش صدا کنید بیاد تو
آقا پسره اومد تو
معلمه بهش گفت چرا آخه اذیت میکنی ؟؟؟
چرا کاری میکنی که مجبور شم بزنمت ؟
چرا آخه ؟ هااااااااا ؟ چرا آخه ؟؟؟
یهو دوباره شروع کرد پسره رو زدن
پسره سری دوم از سری اول بیشتر کتک خورد 
------------------------------------------------------------------------------------
یکی ازتفریحاتم اینه که توی میهمانی های رسمی به دوستانی روبه رویم پیام میفرستم :شلوارت پارست !!
امتحان کنیدطرف حداقل پنج کیلوکم میکنه
---------------------------------------------------------------------
شمـــام وقتی از خواب بیدار میشید
چند دقیقه تو جاتون میمونیـــن تا لـــود بشین آیــــــا ؟؟ 
-------------------------------------------------------------------
یه بار رفته بودم کافی نت خواستم به صاحب مغازه بگم کارم تموم شده !
حواسم نبود یهو داد زدم آقا من پیاده میشم !
بعده چند لحظه کل کافی نت رفت رو هوا . . .
منم اومدم پول و بدم از خجالت در برم که طرف گفت : داداش دلمونو شاد کردی نمیخواد پول بدی
--------------------------------------------------------------------
مامان و بابام دعواشون شد، مادرم قهر کرد رفت تو اتاق درو بست...
بابام میخواست بره دنبالش ،میگم بزار ده دقیقه دیگه برو بهتره...وایساده ساعت رو نگاه میکنه میگه مگه دیوانم!ده دقیقه دیگه اخبـــــــــــــــار شروع میشه!...
-----------------------------------------------------------------
چیزی که تو فروشگاه ها رو وسایل نوشته:
لطفا دست نزنید
چیزی که من می خونم:
وقتی کسی حواسش نیست دست بزنید !
---------------------------------------------------------------
موضوع مطلب :