|
همین که یاد من کردی دمت گرم
همین که مرهم دردی دمت گرم
بسا رفتند و هرگز بر نگشتند
همین که باز می گردی دمت گرم
تو از باغ صفای سینه خود
برایم عشق آوردی دمت گرم
به کام تشنه ام در ظهر جوشان
چو آب و جرعه ای سردی دمت گرم
میان این همه نا مردمی ها
مرامی،بامعرفت،«مردی»دمت گرم
میان دشت های عشق و امید
پی همدرد می گردی دمت گرم
به دشت نامرادی های دوران
به جنگ غم همآوردی دمت گرم
عزیزم بین غمهای دل من
همین که یاد من کردی دمت گرم
تو در گل واژه های ذوق شعرم
گل داد
- بازدید امروز: 139
- بازدید دیروز: 214
- کل بازدیدها: 151840
چه ساده بودم
که میپنداشتم
شکستن
دل کسی
ناگوارترین و تلخ ترین
واقعه دنیاست
اکنون که دلم شکسته
و میبینم ذره ای
از دنیا تکان نخورده
به سادگی خودم میخندم..
موضوع مطلب :
چهارشنبه 92 تیر 26 :: 9:28 عصر ely
|
|